درد و دلِ یک مدیر استراتژی صنعت دارو/
نوشتاری از محمد فرزیننیا: سالهای طولانی حضورم بهعنوان مدیر استراتژی، ممیز و ارزیاب تعالی سازمانی در شرکتهای دارویی دولتی و شبهدولتی، یک درس آموختهی بزرگ داشته است؛ تعدادی از مدیران ارشد این شرکتها از سالها پیش دچار سندرومی بهنام «نزدیکبینی» شدهاند، بهگونهای که اثرات این سندروم در کنار تشدید وخامت اوضاع محیط کسبوکار، از ریشههای وضعیت اسفناک کنونی صنعت داروسازی شده است.
ابتدا بهتر است منظورم از نزدیکبینی را شفافسازی کنم، نزدیکبینی به معنی توجه بیش از حد به شاخصهای حسابداری و عملکردی کوتاهمدت مانند فروش وزنی، فروش ریالی، سود خالص و یا میزان تولید ماهانه است.
البته در این سندروم، شاخصهای بلندمدتتر مانند سهم بازار، بازارمحوری و توازن در سبد محصولات و میزان پیشرفت پروژههای توسعهای و توسعه منابع انسانی و… مورد بیتوجهی و بیمهری قرار میگیرند.
شوربختانه اینکه در این سالها (حداقل در ۱۰ سال اخیر)، سندروم ذکرشده حاد و حادتر شده است و در مقابل، میزان توجه به شاخصهای بلندمدت که رشد آتی شرکتها را تعیین و تضمین میکنند، بهشدت کاسته شده.
این کاهش توجه گویا بهصورت آبشاری از سطح هلدینگهای بالاسری آغاز میشود و در جان و دل مدیران عامل شرکتها جا خوش میکند!
مدیرعاملی که میداند ارزیابی عملکرد او بر اساس میزان تولید، فروشهای ریالی و سود خالص ماهانه انجام خواهد شد، و عمر مدیریت او نیز حداکثر قریب به یک سال خواهد بود، قطعا از یک طرف اقدام به ایجاد فروشهای نمایشی، سودسازیهای کاذب و افزایش تیراژ محصولات بیمشتری خواهد کرد؛ و از طرف دیگر، فتیلهی مارکتینگ اثربخش، توسعه منابع انسانی، مدیریت فرآیندها، پروژههای توسعهای و تعالی سازمانی را تا اطلاع ثانوی پایین خواهد کشید!
این مدیرعامل باهوش(!) میداند حتی نیازی نیست چندان به فکر بازگشت نقدینگی از فروشهایش باشد و کافی است محصولات او با هماهنگی لازم از انبار شرکتاش به انبار مشتریانش منتقل و در صورتهای مالیاش که بر اساس حسابداری تعهدی تهیه میشود، بهعنوان درآمد ثبت شود!
او خوب میداند که کارنامه، یعنی همین رکوردهای تولید، فروش و سود است، و باقی ماجراها اهمیتی ندارد!
مصیبتهای این نوع از مدیریت هم به مدیرانِ عامل بعدی و بعدی به ارث میرسد؛ و مدیرعامل موفق ما که اکنون احتمالا مدیرعامل شرکتی بزرگتر و خوشنامتر شده است، مسیر ترقی خود را بیدردسر طی میکند!
بههرحال این سندروم حاد و بهشدت آسیبزا در کنار تورم روزافزون، قیمتگذاری دستوری دارو و طرحهای تحمیلی رنگارنگ، ضرباتی جبران ناپذیر را بر برخی شرکتهای دارویی کشور وارد کرده و بسیاری از شرکتها را در آستانه تعطیلی و ورشکستگی قرار داده است؛ و طبیعیاست که ادامه این روند، آسیبها را عمیقتر خواهد کرد.
✔️اما پیشنهاداتی برای اصلاح این روندها داریم.
۱.همانگونه که بیان شد ریشه این رویکردها در نوع تفکر و رویکرد هلدینگهای دارویی و مجموعههای بالاسری است. حیات دوباره و بازگشت به مفاهیم مرتبط با استراتژی، تعالی و توسعه منابع انسانی در این هلدینگها ضروری است، این سویه را باید جدی گرفت.
توصیه اکید اینکه اصلاح الگوی رتبهبندی و ارزیابی شرکتها و اجرا مدلی است که در آن علاوه بر شاخصهای حسابداری روتین بازاریابی، برندسازی، مدیریت منابع انسانی، مدیریت پروژهها و تعالی سازمانی هم پوشش داده شود.
۲. مفاهیم و ساختارهای حاکمیت شرکتی، جدیتر وارد شرکتها شود. مدیریت ریسک و مکانیزمهای آن، کمیتههای حسابرسی داخلی و انتصابات قوی و مستقل میتوانند دوای دردهای بسیاری از شرکتهای دارویی باشد.
۳.مدیران عامل و میانی شرکتها، فارغ از رشته تحصیلی خود وارد فرآیند مستمر یادگیری شوند. اجازه دهیم افراد کلیدی، دانش و مهارتهای روز مدیریتی مثل مفاهیم رهبری و کوچینگ را فرا بگیرند.
۴. سبد محصولات دارویی خود را بر اساس میزان نقدشوندگی، سودآوری، نیاز کنونی و آینده بازار، بهصورت مستمر ارزیابی کنیم. ادامه تولید محصولی که بازاری اشباع دارد، ممکن است تیراژ تولید امروزمان را بالا ببرد ولی نقدینگی فردایمان را نابود خواهد کرد.
این تغییر نگاه، قطعا نیازمند تحولی اساسی در رویکردهای مدیریتی شرکتها و هلدینگهای دارویی است تا…
/انتهای پیام/