شنبه 14 مهر 1403
spot_imgspot_img
Tehran
clear sky
15 ° C
15 °
14.8 °
63 %
5.1kmh
0 %
شنبه
24 °
یکشنبه
23 °
دوشنبه
24 °
سه‌شنبه
26 °
چهارشنبه
25 °
صفحه اصلیبرگزیده سردبیرسعی نابرده چه امید عطا داری

سعی نابرده چه امید عطا داری

نگاهی به صفحات گرامافون تولید شده شرکت Roche در دهه 1970/

خدایار قاقانی: مدیای مختلفی برای انتقال امور فرهنگی از انقلاب صنعتی به بعد شکل گرفت که حالا رسیده است به سوشال مدیا. یکی از این مدیاها صفحه گرامافون یا Vinyl بود که تا دهه ۱۹۸۰ میلادی رونقی فراوان داشت و کم‌کم جای خود را به مدیاهای دیگری مثل کاست و سی‌دی داد. هرچند، چندسالی‌‌است به‌عنوان مدیایی پرفروش، دوباره در جهان مطرح شده و تولید و تکثیر آن رونق گرفته است.

چندی پیش بر حسب اتفاق با صفحه‌ای جالب روبه‌رو شدم؛ که شرکت دارویی «Roche» در سال ۱۹۷۱ آن را ویژه بیماران دیابتی و در همان کشور سوئیس تولید کرده است. در کنار صفحه هم، کتابچه‌ای مفصل از اثرات مخرب دیابت و درمان و کنترل آن ارائه کرده بود.

تقسیم‌بندی قطعات مجموعه بدین شرح است؛

الف. « دیابت عمومی»

1.دیابت چیست؟ / 2.انواع دیابت/ 3. اقدامات برای جلوگیری از حوادث/ 4.حوادث هیپوگلیسمی(افت قند خون)/ 5.فعالیت‌های دیابتی/ 6.کودکان دیابتی/ 7.عوارض دیابت/ . معاینه ادرار

ب. رژیم غذایی برای دیابتی‌ها

1.معنی کالری/ 2.غذاهای حاوی کربوهیدرات/ 3.غذاهای حاوی پروتئین/ 4.غذاهای حاوی لیپید/ 5.رژیم غذایی برای دیابتی‌ها با وزن طبیعی/ 6.رژیم غذایی برای دیابتی‌های چاق/ 7.برگه رژیم غذایی

اما آیا این صفحه گرامافون، صرفا یک نمایش یا تبلیغ برندینگ و مارکتینگ محصول است؟ و یا یک اثر آگاهی‌بخش در مورد بیماری ذکر شده!؟

این موضوع وقتی جدی می‌شود که می‌بینیم در داخل کتابچه، این کمپانی تلاش می‌کند زندگی زیبایی را برای بیماران بسازد.

حتی شکل قرارگیری لوگوی Roche (که لوگویی بسیار ساده و کم‌نظیر ا‌ست) بر روی صفحه به‌صورتی کار شده که به‌چشم نیاید؛ و فقط در کنار بخشی که اشاره به استفاده از امکانات آن مجموعه دارد، به‌کار گرفته شده است. بماند که شرکت‌های داخلی ما، حرکت‌های ناچیز و کوچک خود را یا چنان در بوق و کرنا می‌کنند که ایها‌الناس ما چه کرده‌ایم و یا در نقطه مقابل، اساسا هیچ برنامه‌ای‌ روشن برای فعالیت‌های غیر اقتصادی‌شان ندارند.

حالا سوال این است؛ با این توصیف، چرا Roche این کار را انجام داده؟ و پرسش آخر، آیا تولید این صفحه گرامافون صرفا یک تصمیم هیجانی و فردی بوده یا باز هم ادامه داشته!؟

پیش از پاسخ به این سوالات، برگردیم به خود صفحه گرامافون؛ طراحی جلد و کاور به‌قدری هنرمندانه است، که به‌عنوان ArtCover  هم قابل بررسی‌‌است (شاید قابل توضیح باشد که Artcover های موسیقی و آثار هنری، یکی از شاخه‌های هنری محبوب میان محققان سبک‌ها و مکتب‌های هنری از دهه ۱۹۵۰ میلادی بوده و کتاب‌ها و مقالاتی گوناگون درباره این حوزه نوشته شده است). کاور شبیه تابلوی اعلان خطر و ورود ممنوع به خیابانی یک طرفه است به سمت «قند»! یعنی کمپانی می‌خواهد و دوست دارد اثر جدی هنری خلق کند و مخاطب حتی اگر آن را گوش نکرد و اصلا سراغش هم نرفت، آن را به‌عنوان یک تابلوی عکس و جالب هنری در خانه‌اش نگهداری کند.

نکته بعدی؛ شکل اجرای مطالب و فصل‌بندی مطالب است. این‌که ما فکر می‌کنیم؛ چرخ را از نو باید اختراع کرد. ۵۰ سال پیش، این شرکت با تولید اثری شبیه همین پادکست‌های امروزی و با تفاوت این‌که امروزی‌ها مطول و بی‌سرو ته و بی‌هدف و قارچ‌گونه هستند، اقدام به فعالیت هنری کرده است. شاید این نشانه‌ای بزرگ‌ ا‌ست که چرا Roche و امثال آن ۵۰ سال در همه ابعاد از ما جلوترند!

شاید عده‌ای خرده بگیرند که این خودش نوعی غرب‌گرایی و برتراندیشی غربی‌ها باشد، اما از حقیقت ماجرا ذره‌ای نمی‌کاهد. چون شرکت‌های ما در صنعت دارو در همه ابعاد؛ به تنها چیزی که فکر نمی‌کنند، همین موضوع است؛ یعنی امر فرهنگی و هنری را جدی نمی‌گیرند و حتی برای تبلیغات‌ و آگهی‌های خود کمترین ارزش ممکن را قائل هستند. برای همین جایی هم در مسیر تاریخی پیدا نکرده‌اند.

شاید باورتان نشود؛ اما چندی پیش به همراه بزرگی به یک کارخانه‌ی دارویی رفتیم و انصافا همه چیز انگار که عالی بود، آن‌ها محصولی بسیار مهم داشتند که قرار بود به بازار بیاید؛ نکته اصلی این بود که هیچ برنامه‌ای روشن برای لانچ محصول‌شان نداشتند. یعنی حتی نمی‌دانستند که باید از عکس محصول‌شان در حال حاضر در رسانه‌ها و تبلیغات‌شان استفاده شود یا خیر!

بیایید برگردیم به کمی عقب‌تر و ماجرای به اصطلاح وایرال شده؛ داروگر! چرا «داروگر» و انحلال آن برای مردم اهمیت داشت؟ برای یادآوری «داروگر» مردم سراغ انیمیشن «آتیلا دارگای»(انیماتور و کاریکاتوریست مجارستانی) که در سال ۱۳۳۸ برای تبلیغ صابون معروفش ساخته شده بود، رفتند. چند سال از این انیمیشن گذشته است؟! یا همین سرم‌سازی رازی که امسال ۱۰۰ ساله می‌شود و خود را «بزرگ‌ترین» و «اولین» می‌نامد، طی ۴۰ سال اخیر که هیچ! اما همین نام و اعتبار را هم روی دوش فرهنگی همان مستند «نیش‌دارو»(ساخته استاد منوچهر انور) دارد.

آیا بهتر نیست بپرسیم چرا انحلال و بود و نبود برخی شرکت‌های قدیمی دارویی برای مردم اصلا اهمیتی ندارد؟

بله! ما همه می‌دانیم؛ مسائل مبتلابه دارو، در افواه مردم جایی ندارد و اگر این کرونای لعنتی و گرفتاری‌ها و فشار عصبی و زخم‌های جورواجور زندگی امروزه بر این مردم نازنین نبود، این حساسیت امروزی هم شاید نبود. اما خود صنعت که نمی‌تواند سر خودش کلاه بگذارد!

آقایان! خانم‌ها!

شکل‌گیری «برند» نتیجه و محصول کار فرهنگی‌‌است نه محصول تجاری! توده مردم هر برند تجاری را صرفا با کار باکیفیت به‌خاطر نمی‌آورند. با اثرهای فرهنگی آن که اتفاقا بخش مهم‌اش در تبلیغات و آگهی‌ها نهفته است؛ در خاطر نگه می‌دارند.

برای درک موضوع، همین نمونه «Roche» را بیشتر بررسی کردیم. همچنین با چند عنوان دیگر هم در در دهه ۱۹۷۰ روبه‌رو شدیم که عناوینی جالب داشتند. از جمله صفحه‌ای مربوط به شرکت و داروخانه معروف شهر ماینهایم «بوهرینگر ماینهایم»(با شرکت بزرگ بوهرینگر لاینهایم اشتباه نشود) بود. مجموعه‌ای از اجراهای قطعات «وولفگانگ موتزارت» که در دوره‌ای که موتزارت در «ماینهایم» بوده، ساخته است. تصویر پشت کاور صفحه هم تصویر کارخانه بوهرینگر قرار دارد. عنوان مجموعه هم «موسیقی‌ ماینهایم» است. به‌همین سادگی! و یا صفحه‌های گرامافون دیگر  از Roche که درباره بیماران قلبی و اعصاب و روان تولید شده است. در این میان دو صفحه جدی‌تر بود. نخست معرفی محصول Librium (ویژه بیماران اعصاب و روان و کنترل اضطراب) که در دفترچه همراه صفحه، گزارشی از عملکرد و تحقیقات انجام شده دارو و آن محصول هم درج شده است. در بخشی از کاور صفحه آمده است؛ “ لیبریوم چیزی فراتر از درمان جایگزین است. این جایگزینی برای آرام‌بخش‌های قدیمی‌تر و داروهای ایجاد آرامش نیست، چرا که از هر لحاظ و کیفی برتر است.” یا صفحه‌ای دیگر با عنوان The Art of Heart Auscultation که مجموعه مطالعات گروه علمی Roche، واحد قلب و عروق بیمارستان ویکتوریا در لندن و دانشکده پزشکی دانشگاه اُنتاریوی غرب است. نگاه کنید به وقتی که صرف طراحی کاور این صفحه شده است! بعدها در دهه 1990 هم Roche به‌صورت کاست و Cd کارهایی مشابه انجام داده و حتی بر روی موسیقی‌های برخی موزیسین‌های گمنام هم سرمایه‌گذاری کرده است.

نکته اصلی در این‌جا صرفا موسیقی و تولید مدیا نیست. مسئله توجه به جزئیات، دقت هنری و کار بر روی اصول فرهنگی فعالیت تجاری‌ا‌ست. هیچ ایرادی ندارد فعالیت تجاری و گردش مالی صنعتی مهم و استراتژیک، مثل صنعت بزرگ دارو چقدر زیاد باشد و….اتفاقا چقدر عالی و تحسین‌برانگیز. آن هم در شرایطی که صنایع دیگر هر کدام مشکلات مالی و تجاری خود را دارند. صنعت دارو، همچنان پویاتر از قبل و بالنده‌تر پیش می‌رود.

اما این مطالعه‌های موردی نشان می‌دهد؛ حضور مدیرانی که فرهنگی فکر کنند و حداقل برای «برند» و محصول‌شان ارزشی حقیقی قائل باشند، در صنعت دارو بسیار حس می‌شود. اگر شعار «ما می‌توانیم» درست است؛ پس باید همه ابعادش هم درست باشد. اکنون این تکه سخن حضرت حافظ در ذهنم می‌چرخد «سعی نابرده چه امید عطا داری».

/انتهای پیام/

مقالات مرتبط

یک دیدگاه ارسال کنید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
نام خود را وارد کنید

محبوب ترین

نظرات اخیر