یادداشت/
دعوت شده بودیم به هتلی برای صرف شام.
میزبانان که صاحبان چند سندیکا بودند، جمعی از اصحاب قلم را برای دلخوشی دعوت کرده بودند، و تهش هم به جمع حاضر هدیه دادند؛ که چند کارت بانکی بود (دستشان درد نکند.)
پیش خودشان لابد گفته بودند اینطوری خبرنگاران این حوزه را همراه میکنیم و انگار انتظار داشتند که بعدش هم حمایت رسانهای بیچونوچرا بگیرند و قس علی هذا…
اینچنین اقداماتی (قدردانی از اهالی رسانه)، واقعا ارزشمندند، البته بشرطها و شروطها. چرا؟ برای اینکه اهالی رسانه هم نیاز به توجه و قدردانی دارند، و از این روزنه (روز خبرنگار) میتوان به اندازه یک شعاع کمرنگ نوری بهشان گفت؛ ما هم شما را میبینیم و میدانیم که کارتان ارزشمند است و اینهم یک قدردانی کوچک.
باری! شام و هدیهای بود و نقل و خاطره. اما چند نفری هم بودند که همان شب از برخورد میزبان دلخور شدند! زیرا اتفاقا اهالی رسانه، نیک میفهمند که چه نیتی -احتمالا- پشت داستان است! و راستش! بهعینه مشخص بود که هیچ اعتقادی به امر رسانه و خبرنگار و چه و چه و چه وجود نداشت!
بهعینه مشخص بود که میزبان (یا میزبانان) هیچ اعتقادی به امر رسانه و خبرنگاری ندارند، و موضوع را در هالهای از تکلف و تعارف و مصلحت، و نیتی پنهان باندپیچی کردهاند!
البته در ظاهر، مطلب خاصی دیده نمیشد، اما آن بیاعتقادی را میتوانستی در لحن و کنایههای گرداننده جلسه ببینی، در فاصلهگذاریهای آزارنده لمس کنی، در انتخاب «جا» بفهمی، در خندههای ماسیده بر صورت و از روی اجبار کارمندان موسسه مربوطه درک کنی، و بنگری که چگونه حتی اقدام به یک کار خوب، میتواند بدل به ضد خودش شود.
میزبان، «صمیمت و ایمانش» را در خانه جای گذاشته بود و از سر تکلیف در مجلس میچرخید و «فضا» آنطور که میباید گرم نمیشد، نشد!
بسیاری از اشکالات ما، دقیقا در همین انطباقی است که با شرایط پیدا میکنیم (یا نمیکنیم!) و گاهی یادمان میرود که خبرنگار و اهل رسانه را نباید با کارمندان خویش اشتباهی بگیریم!
باری! روز خبرنگار است. این روز، در اصل ۳۶۵ روز است، نه یک روز.
ادب حکم میکند که صاحبان مجالس معظم (که احساس تکلیف میکنند که حتما قدردان رسانهها باشند، و من واقعا از صمیم دل عرض میکنم که کارشان خوب و ارزشمند است) عین ۳۶۵ روز، حرمت اهالی رسانه و کسوت را حفظ کنند.
ادب حکم میکند که میزبان به اصل شفافیت رسانه هم معتقد باشد.
یک نفر درباره یکی از این کانالهای افشاکننده، ریفرنس میداد، و حرفی جالب میزد. میگفت:
اینها از مدیران ارشد فلان شرکت معظم، موفقتر عمل کردهاند که حقوق کارکنان برخی از این شرکتها را استیفاد کرده و بیشتر از خود آنها از این شرکتها مراقبت کرده و گزارشهایی صحیحتر به جامعه هدفشان ارائه دادهاند.
میبینید عزیزان!؟ حتی بخش سلبی رسانه هم کارآمد است؛ و شما اگر ریگی به کفشتان نباشد، مطلقا نباید نگران باشید، همین اهالی رسانه از شما مراقبت خواهند کرد.
پس ادب حکم میکند که میزبان، برای اهدای علنی و آشکار چند کارت هدیه از جیب فلان سندیکا، انتظاراتش را هم تنظیم کند و نخواهد که آن خبرنگار، چشماش را بر بسیاری از مسائل ببندد!
یاد حسین منزوی گرامی، که سروده بود؛
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را/
تیغیم و نمیبریم، ابریم و نمیباریم…
من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته/
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم…
روز خبرنگار و خبرنگاران و اهالی رسانه است، مبارکشان باشد انشالله؛ که ایشان را نمیتوان با چند کارت هدیه خریداری کرد. اگر کسی چنین اندیشهای دارد، یک طرف این معادله درست نیست. یا خبرنگارش، خبرنگار نیست، یا صاحب سندیکا راه را اشتباه میرود.
بهتازگی یک برنامه تلویزیونی رفته بودم که یک تولیدکننده… با سینهای ستبر و قیافهای حق بهجانب میگفت؛ کسانی از همکاران شما، از ما «زیرمیزی» میگیرند و اموراتشان از جیب منِ صنعتگر میگذرد!
به ایشان عرض کردم، اگر حرف شما درست باشد، اشکال از شماست نه از اهالی رسانه!
بندهی خدا بدجوری رفت توی لک! و پرسید چرا؟ گفتمش:
شما اگر کارتان را درست انجام بدهید و فسادی و نخوتی در کارتان نباشد، نیازی نیست که به بعضی از فیکنیوزها باج بدهید. او آنجا پوزخند زد، اما قطعا بعدش در خلوت خودش به اشتباهش پی خواهد برد. بگذریم!
روز خبرنگار است، کام همکاران عزیز شیرین.
به عزیزان و بزرگواران هم عرض میکنم؛ حتما باز هم مراسمی بگیرید، و حتما به خبرنگاران هم توجه کنید، گل و شیرینی پخش کنید، و با ایمانتان این کار را پیش ببرید. بدانید که آنها هم مانند همه ما، من و شما، باید در جای خود و در روز خود دیده شوند، و قدرشان دانسته شود.
این “رسم” و فتوت را بهجای آوریم، تا جایی که با اعتقاد و از صمیم دل باشد، اگر بود، میارزد و قابل تحسین است، اگر نه؛ که نه.
روز خبرنگار، روز آنها که هرگز روحشان را به پلیدی و فساد نمیفروشند؛ فرخنده و مهنا.
/انتهای پیام/