بهیاد استاد/
میگفت؛ «انقلاب، انقلاب رسانهای بوده. تا دیروز میتوانستتد همه چیز را پنهان کنند، اما عصر انفجار رسانهای فرا رسید و کاری کرد کارستان.»
استاد و نظریهاش را خیلی دوست داشتم، با سابقهای روشن و تابناک بود. «پدرخوانده» را دوبارهنویسی کرده بود خواندنیتر از نسخه فرنگیاش.
روزنامهنگاری حرفهای بود، مومنانه قلم میزد، و صف واژهها را جوری نظم میداد که مفتون نگاهش میشدی، کتاب مینوشت، با «خصم» در آمیخته بود، و روحیه رسانهایاش اجازه نمیداد که برای جنگی که رفته بود، از کسی و نهادی چیزی طلب کند؛ «شرف» را معنا میکرد.
میگفت: «رسانهها اگر پول ندارند، عوضش “آزادگی” را هر روز و هر ثانیه مشق میکنند و از هیچ مافیا و فشار و زور و مزدوری هم نمیهراسند.»
اینها حرفهای استادم بود:
«رسانهها قطعا خار چشم افراد فاسد و پنهانکار و ظالم هستند، عموما دشمنهایشان هم از میان این افراد برمیخیزند.»
«رسانهها یار مردم و پشت افراد و اشخاص حسابی میایستند، هر افشایشان، مردم را جلو میاندازد، و هر حمایتشان، بهنفع منافع ملی کشور و حقیقت است.»
استادم با نگاه و ایمانی که داشت، هوادار جریان آزاد و آگاه رسانهای بود، و همواره انگیزه «مردانه زیستن» را میآموخت؛ میگفت دو کتاب میخوانید و یک مطلب مینویسید. نگران نباشید که عقب بیفتید، این جهان را خبری و اعتمادی نیست.
«همیشه جمعیت شریف کار را، تکریم میکرد، و بر بیکاری و مفتخواری عدهای معدود میشورید.
میگفت: دکتر و مهندس و حقوقدان و نویسنده و آدم حسابی واقعی، کم نداریم، آنها میدانند که بار عظیم این کشور بر دوش چه کسیاست.»
استادم؛ علیرضا وزل شمیرانی؛ رعنا در اندیشه و عالیمقام رسانه بود.
🌱یاد و خاطرهشان همیشه گرامی است.
/انتهای پیام/

