در پاسخ به مقاله “صنعت ارجمند ما نیاز به پوستاندازی دارد”/
دکتر حبیبالله افشنگ: مطالعه مقاله دوست گرانسنگ نادیده و همکار مجله وزین فنسالاران جناب آقای دکتر ابراهیم اسکندری در شماره 21 (نیمه دوم اردیبهشت 1404 و با عنوان فرعی “فارمکس، رشد و خودکفایی“) حسی متضاد در من داروساز برانگیخت. البته و صدالبته میدانم که این مطلب با نیت خیر نوشته شده است، اما نمیتوان سادهانگاری لطیف آنرا نادیده گرفت! بهویژه که به سمت روش میرود و اقتصادی ناکارآمد و خطرناک از زنجیرههای تأمین دارویی ارائه میدهد!
خب راستش! اساساً من با این فرض که خودکفایی دارویی ملی، یک هدف مطلوب یا قابل دستیابی برای اکثر ملتها است، هم زیاد همنظر نیستم.
متن ایشان، خودکفایی را به عنوان توانایی جوامع در تأمین نیازهای اولیه خود بهطور مستقل تعریف میکند و واقعیتهای تولید دارویی مدرن را بیش از حد ساده میکند. صنعت داروسازی جهانی عمیقاً بههم پیوسته است و زنجیرههای تأمین آن قارهها را برای مواد اولیه، مواد مؤثر دارویی (API) و محصولات نهایی در بر میگیرد. اساسا باید بدانیم که تلاش برای دستیابی به “خودکفایی کامل”، کارایی و نوآوریهایی را که از همکاری و تخصص بینالمللی ناشی میشود، نادیده میگیرد.
* حالا بیائیم از چند منظر به موضوع، نور بتابانیم.
- نقد عبارت؛ “یکی از تعاریف خودکفایی، توانایی جوامع در تأمین مستقل نیازهای اولیه خود است… دستیابی به ثبات اقتصادی، توسعه پایدار، کاهش فقر، بهبود سلامت…”.
این تعریف، واقعیت اساسی تخصص جهانیشده را نادیده میگیرد. «تأمین مستقل نیازها» مترادف با “تولید” همهچیز بهطور مستقل نیست. محرک اصلی کارایی، نوآوری و کاهش هزینه در داروسازی (مانند هر صنعت پیچیدهای) مزیت نسبی و زنجیرههای تأمین جهانی است. تلاش برای خودکفایی، اغلب موجب افزایش هزینهها میشود، “دسترسی به نوآوری را کاهش میدهد”، و بهطرزی متناقض با منحرف کردن منابع عظیم به سمت تولید داخلی ناکارآمد سوق یافته، اقلام غیر اصلی را هدفگذاری کرده، و ثبات اقتصادی و پیامدهای بهداشتی را “تضعیف” میکند. دقیقا بههمین صراحتی که گفته شد.
شک نکنید که “تامین نیازهای” واقعی از طریق تجارت بینالمللی قابل اعتماد، بهتر و بیشتر حاصل میشود تا خودکفایی. (آنهم مدلی که اینجا رویش مانور میدهند!)
۲. نقد عبارت؛ “حرکت به سوی خودکفایی… پیشنیازها… سلامتمحور، مزایای رقابتی، مزایای صادراتی، کاهش استهلاک ارز…”، همنظر نیستم.
این عبارات از درون متناقضاند! به نظر این متن، دنبال کردن خودکفایی، اغلب مزایای رقابتی و صادراتی را از بین میبرد. مجبور کردن تولید داخلی نهادههایی که میتوانند ارزانتر و بهتر در سطح جهانی تهیه شوند، هزینهها را افزایش میدهد (به ثبات ارز آسیب میرساند)، رقابتپذیری را برای محصولات نهایی “واقعی” قابل صادر کردن، کاهش میدهد و بودجههای تحقیق و توسعه را از حوزههای نوآوری واقعی منحرف میکند. “سلامتمحور” بودن به معنای تضمین این است که بهترین داروها با کمترین هزینه، سریعترین زمان به بیماران برسند – خودکفایی اغلب با ایجاد انحصارهای داخلی محافظتشده و ناکارآمد، مانع این امر میشود.
۳. نقد تحریمها و بحرانها؛ “تحریمها و بحرانهای جهانی… اهمیت خودکفایی دارویی را بیش از هر زمان دیگری آشکار کردند… حرکت به سمت خودکفایی جدیتر مطرح شده است.” موافق نیستم.
این جملات، درسها و تجربیات آموخته شده از بحرانها را به اشتباه تفسیر میکند. کووید۱۹ نیاز به خودکفایی “ملی” را آشکار نکرد؛ بلکه خطرات “تمرکز بیش از حد”، و نیاز حیاتی به زنجیرههای تأمین “متنوع”، “مقاوم” و “مشارکتی” جهانی را آشکار کرد. واکنش، عقبنشینی گسترده به انزواگرایی نبود، بلکه تلاش برای ترسیم وابستگیها، ایجاد افزونگی “در سراسر مرزها” و تقویت همکاری بینالمللی بود (مثلاً مثل داستان کوواکس، هرچند ناقص هم بود!)
تکیه صرف بر ظرفیت داخلی، “بیشتر” در برابر اختلالات محلی (بلایای طبیعی، بیثباتی سیاسی، نقاط شکست منفرد) آسیبپذیر است تا یک شبکه جهانی متنوع و با مدیریت خوب.
یک مثال عینی: سوئیس – وابستگی عمدی در بحران
سوئیس، یک قدرت دارویی جهانی (که محل استقرار شرکتهای روش و نووارتیس است)، با درک اینکه کارایی و نوآوری به شبکههای جهانی وابسته است، به صراحت هدف خودکفایی کامل دارویی را، “حتی برای محصولات حیاتی در طول یک بیماری همهگیر”، رد کرد.
مورد دیگر؛ تامی فلو (اوسلتامیویر) در طول کووید۱۹/ آنفولانزای خوکی
تامی فلو، یک داروی ضد ویروسی حیاتی برای درمان آنفولانزا (و در اوایل برای کووید۱۹ در نظر گرفته شد)، محصول شرکت روش است. شرکت روش توانایی کامل تولید کل دارو را در داخل سوئیس دارد. با این حال، آنها عمداً تصمیم گرفتند که این کار را نکنند. در عوض، شرکت روش به یک زنجیره تأمین جهانی توزیعشده پیچیده که چندین قاره را برای مواد اولیه و واسطههای کلیدی در بر میگیرد، متکی بود. در طول همهگیری H1N1 (آنفولانزای خوکی) در سال ۲۰۰۹ و افزایش تقاضای کووید۱۹، شرکت روش این استراتژی را حفظ کرد. آنها افزایش ظرفیت را از طریق شبکه “جهانی” خود مدیریت کردند، نه با تلاش برای ادغام عمودی همه چیز در داخل کشور. چرا؟! بهخاطر کارایی، زیرا تهیه واسطهها از تأمینکنندگان تخصصی جهانی (مثلاً در آسیا) بهطرزی قابل توجه ارزانتر از تولید سوئیس بود.
مثال مقیاسی: برآورده کردن تقاضای عظیم جهانی نیاز به بهرهبرداری از ظرفیت تولید در سراسر جهان داشت، که تکرار آن صرفاً در کشوری با هزینه بالا مانند سوئیس غیرممکن بود.
مثال تمرکزی: شرکت روش منابع سوئیس را بر تحقیق و توسعه با ارزش بالا، تولید بیولوژیکهای پیچیده (که در آن مزیت متمایزی دارند) و فرمولاسیون/ بستهبندی نهایی متمرکز کرد، نه بر سنتز شیمیایی پایه.
مثال از باب کاهش ریسک: استراتژی آنها “تنوعبخشی” بود، نه خودکفایی. آنها چندین تأمینکننده جهانی را برای نهادههای کلیدی پرورش دادند و زنجیره تأمین خود را “در برابر شوکهای منطقهای”، انعطافپذیرتر کردند تا اینکه همه چیز به یک منبع سوئیسی واحد وابسته باشد و در برابر اختلالات محلی آسیبپذیر شود.
***
در طول همهگیری کووید19، کشورهایی که سعی کردند به تنهایی عمل کنند با کمبودها و تأخیرهای شدید مواجه شدند، در حالی که کشورهایی که در همکاریهای بینالمللی مشارکت داشتند، بهتر توانستند دسترسی به موقع به واکسنها و داروهای درمانی را تضمین کنند. به عنوان مثال، اتحادیه اروپا در طول همهگیری تشخیص داد که خودکفایی کامل نه امکانپذیر است و نه مطلوب، و در عوض، تدارکات بینالمللی متنوع و تولید مشارکتی را در اولویت قرار داد.
چرا وابستگی متقابل جهانی برتر است؛ به دلایل زیر:
- کارایی اقتصادی: تخصصگرایی هزینهها را کاهش میدهد. تولید اجباری همه چیز در داخل کشور، قیمت دارو را افزایش میدهد، بودجه مراقبتهای بهداشتی و دسترسی را کاهش میدهد. (به عنوان مثال، تلاش هند برای خودکفایی کامل در زمینه API در مقایسه با مقیاس چین با چالشهای هزینهای قابل توجهی روبهرو است).
- دسترسی به نوآوری: هیچ کشور واحدی در “تمام” زمینههای درمانی پیشرو نیست. بیماران از انتشار نوآوری جهانی سریعتر بهرهمند میشوند. خودکفایی، دسترسی را محدود میکند.
- تابآوری از طریق تنوعبخشی: تکیه بر یک منبع داخلی واحد “شکنندهتر” از یک شبکه مدیریتشده از تأمینکنندگان بینالمللی است. تابآوری واقعی از ترسیم زنجیرههای تأمین، ایجاد ذخایر استراتژیک و تقویت مشارکتهای بینالمللی برای افزونگی حاصل میشود. (بهعنوان مثال، «استقلال استراتژیک باز» اتحادیه اروپا بر تنوعبخشی تمرکز دارد، نه خودکفایی).
- مقیاس برای بیماریهای همهگیر: برآورده کردن تقاضای فزاینده در مواقع اضطراری بهداشت جهانی نیازمند استفاده از ظرفیت تولید “جهانی” است. هیچ ملتی به تنهایی نمیتواند بهطور واقعبینانه ظرفیت بلااستفاده را برای هر سناریوی بحرانی احتمالی ایجاد و حفظ کند.
- تمرکز بر شایستگیهای اصلی: کشورها باید در حوزههایی که مزایای رقابتی واقعی دارند سرمایهگذاری کنند (مثلاً سوئیس در داروهای بیولوژیک، هند در داروهای ژنریک، بلژیک در واکسن) و برای بقیه تجارت کنند.
نتیجهگیری:
دیدگاه دکتر اسکندری عزیز در مورد خودکفایی دارویی، آهنگی دلانگیز (و سیستم پسند) است که به هزینههای بالاتر، نوآوری کندتر، دسترسی کمتر و در نهایت، امنیت سلامت “کمتر” منجر میشود. نمونههای بازیگران پیچیدهای مانند سوئیس نشان میدهد که رهبری واقعی در تعامل استراتژیک با زنجیرههای تأمین جهانی و تقویت آنها نهفته است، نه عقبنشینی به قلعههای ملی ناکارآمد و در نهایت شکننده. هدف باید وابستگی متقابل و انعطافپذیر باشد، نه خودکفایی واهی. سیاستهایی که تنوع، همکاری بینالمللی، شفافیت و ذخیرهسازی استراتژیک را ترویج میدهند، مسیرهای بسیار واقعبینانهتر و مؤثرتری را برای تضمین امنیت دارویی ارائه میدهند تا پیگیری آرمانگرایانه خودکفایی ملی در یک صنعت جهانی غیرقابل تقلیل.
/انتهای پیام/