یکشنبه 8 مهر 1403
spot_imgspot_img
Tehran
moderate rain
13.9 ° C
14 °
12.8 °
82 %
2.1kmh
75 %
شنبه
14 °
یکشنبه
18 °
دوشنبه
21 °
سه‌شنبه
25 °
چهارشنبه
29 °
صفحه اصلیگفتگوی ویژهدکتر حامدی‌فر: همیشه در سیناژن درپی دستیابی دانش فنی روز هستیم

دکتر حامدی‌فر: همیشه در سیناژن درپی دستیابی دانش فنی روز هستیم

ورود:
اهل کتاب است، یعنی بخشی از زندگی پر فراز و نشیب خودش را قلمی کرده و کتابی با عنوان «بتا» به چاپ رسانیده است. اهل هنر و فیلم و سینما است، یعنی در تزاحم کار و اشتغال و فرهنگ، روح خود را فراموش نکرده و به یکی از فیلم‌بین‌های حرفه‌ای روزگار تبدیل شده است که گاه و بیگاه هم در صفحه اینستاگرامش درباره فیلم و سریالی که دیده، دغدغه‌مندانه مطالبی را می‌نویسد. قلمی شیوا و نگاهی تحولی به جهان پیرامونش دارد.

و البته اهل کار و ساختن است، یک زن موفق و رشید؛ در کارهایی که اغلب، در تصرف و در حوزه استحفاظی مردان است. او دکترای داروسازی و سابقه مدیرعاملی طولانی یکی از موفق‌ترین برندها و شرکت‌های دارویی این سرزمین را هم در کارنامه‌اش دارد؛ سیناژن. «دکتر هاله حامدی‌فر» را کمتر کسی است که نشناسد، در صنعت داروی کشور، رد پای او و سیناژن را می‌توان در تولید داروهای با تکنولوژی بالا دید و در حوزه‌های تصمیم‌سازی هم که غالبا حضور داشته و دارد. انگار که نام او و سیناژن مترادف هم هستند؛ یکی از ارزش‌های قابل اتکا در تاریخ و صنعت داروی این کشور؛ ایران.

گفت‌و‌گوی فن‌سالاران با دکتر هاله حامدی‌فر (ریاست هیئت مدیره شرکت دارویی سیناژن) ره‌آورد این دیدار و هم‌نشینی‌ست.

رضا درستکار

 

نقطه شروع گفت‌وگوی‌مان با شما…

متولد سال 1351 هستم. مادرم دبیر آموزش و پرورش و پدرم فوق لیسانس مهندسی راه و ساختمان هستند.

  • متولد کدام شهر هستید؟

در اصفهان به دنیا آمدم ولی اصفهانی نیستم. پدرم زمان تولدم در ذوب آهن اصفهان سرباز بودند و اینطور شد که متولد اصفهان شدم؛ البته پس از اتمام سربازی پدرم به تهران برگشتیم و در تهران بزرگ شدم.

  • در مورد تحصیلات خود بگویید

سال 1369 در رشته داروسازی دانشگاه تهران قبول شدم و اینطور مسیر پر چالش داروسازی برایم شروع شد و در سال 1374 فارغ‌التحصیل شدم. سختگیری مادرم در مورد نمراتم در دانشگاه و همواره در زندگی با من ماند و نهادینه شد.

  • چرا داروسازی را انتخاب کردید؟

ماجرای داروساز شدن من قصه جالبی دارد. من دیپلم ریاضی بودم و شخصا فکر می‌کردم به دانشگاه مهندسی می‌روم ولی به علت اصرار خانواده و تب و تاب زیاد رشته پزشکی با دیپلم ریاضی کنکور تجربی دادم. آن زمان اصلا به داروسازی فکر نمی‌کردم؛ فقط می‌خواستم پزشکی بخوانم. در واپسین لحظات انتخاب رشته، دقیقا همان زمانی که داشتم از خانه بیرون می‌رفتم تا انتخاب رشته‎ام را ثبت کنم، یکی از دوستان پدرم پرسید «داروسازی انتخاب کردی؟» و پاسخ دادم نه!

حقیقتش تا به آن لحظه هرگز به داروسازی فکر هم نکرده بودم. دوست پدرم گفت «رشته خوبی است و چون تو به کارهای تحقیقاتی علاقه داری، برایت مناسب است.» اینطور شد که رشته داروسازی در دانشگاه تهران و شهید بهشتی به انتخاب‎هایم اضافه شد و در رشته داروسازی دانشگاه تهران قبول شدم. به همین خنده‌داری! به خاطر دارم که در ورودی‌مان من تنها کسی بودم که از قبول شدن در رشته داروسازی دانشگاه تهران ناراحت بود؛ البته این ناراحتی خیلی طول نکشید و با گذشت یک ترم به رشته‌ام علاقه‌مند شدم و خیلی خوشحالم که این اتفاق برایم افتاد.

  • علاقه شما به مهندسی چه شد؟ هرگز فکر کردید که مجددا در رشته مهندسی تحصیل کنید؟

همچنان باور دارم یک مهندس خفته در من نهفته است. مهندس پروژه‎ای مثل ساخت یک کارخانه و یا هر عنوان مهندسی دیگری…؛ تخصص پدرم در این رشته است و من هم خیلی علاقه‌مند به آن هستم. این نوع گرایش‎ها احتمالا بیشتر مربوط به هم نسل‎های ماست. ما آن موقع نمی‌دانستیم دل‌مان چه چیزی می‌خواهد! باید می‌دیدیم چه فرصتی جلوی ما قرار می‌گیرد و بعد به همان علاقه‌مند می‌شدیم.

  • چند تا برادر و خواهر هستید؟

در خانواده سه فرزند هستیم و من فرزند اولم. 11 ساله بودم بود که برادرم به دنیا آمد. برادر و خواهرم فاصله سنی کمی با هم دارند.

  • معمولا فرزندان اول بسیار مسئولیتپذیر و دقیق هستند، آیا شما هم تجربه مشترکی دارید؟

این موضوع در مورد من نیز صدق می‎کند. به عنوان بچه اولی که تا 11 سال تک فرزند بوده؛ در ابتدا همه چیز روی من متمرکز بود و البته همه مسئولیت‎ها نیز به‌نوعی به من سپرده شده ‎بودند. با به دنیا آمدن خواهر و برادرم با این‌که خودم هم کم سن بودم؛ حس شبه مادری نسبت به آن‎ها داشتم و الان هم چنین است.

  • آیا همچنان با خانواده گرامی‌تان نزدیک و هموند هستید؟

خانواده من 25 سال پیش به آمریکا مهاجرت کرده‌اند. معمولا عکس این موضوع برای افراد اتفاق می‎افتد؛ پدر و مادرها می‎مانند و فرزندان مهاجرت می‎کنند. برادرم فارغ‎التحصیل مقطع PhD رشته مهندسی عمران از دانشگاه برکلی است و در این حوزه هم کار می‎کند و خواهرم در رشته‌های سرمایه‌گذاری و امور مالی کار می‌کند.

  • حال و هوای سال‌هایی که وارد دانشکده شدید و تحصیل کردید، با حال و هوای این روزها خیلی متفاوت است! از فضای دانشگاه‌های الان اطلاع دارید!؟

ابتدای دهه 1370 کشور ما بسته‌ترین فضای سیاسی – اجتماعی را تجربه می‌کرد؛ فضایی که به مرور رو به گشایش می‌رفت تا از فضای بسته دهه 1360 عبور کنیم. در آن دوران چیزی به‌عنوان اینترنت و ایمیل را اساسا نمی‌شناختیم. ما نسلی بودیم که دوره نوجوانی را در جنگ و با سختی‎های فراوان گذرانده بودیم. زمانی که وارد دانشگاه شدیم هم امکانات خیلی کمی در اختیارمان بود و البته توقع‌ ما در مقایسه با امروز خیلی کمتر بود. البته ما افتخار بهره‎مندی از حضور استادان برجسته‌‎ای را در دوران تحصیل در دانشگاه داشتیم. این یک شانس تاریخی بود و حیف که نسل‌های بعدی نتوانستند از آن استادان ممتاز بهره ببرند.

  • مانند چه کسانی؟

دکتر عباس شفیعی؛ استادی که تزم را هم با ایشان گذراندم. ایشان از نظر علمی در زمینه شیمی آلی و شیمی دارویی در دنیا چهره‌ای شناخته‌شده‌ بودند و شخصیتی فوق‌العاده جالب و متواضع داشتند. ایشان در جایگاه استادی بسیار سختگیر و فوق‌العاده باهوش بودند. اساتی دیگری که باید از آن‎ها نام ببرم؛ دکتر فرسام و دکتر قنبرپور هستند. البته این لیست محدود به این افراد نیست و ادامه دارد. هم‎نسل‎های ما با وجود همه محدودیت‎ها، شانس بزرگ ملاقات با افرادی با دنیایی از تجربه و دانش را داشتند. باور دارم بخشی بسیار مهمی از شکل‌گیری شخصیت و قوام‌یافتگی فردی ما در همین کلاس‌ها و از رویکرد اساتید بزرگ شکل می‌گیرد.

  • آن روزها چقدر در مورد صنعت دارو اطلاعات داشتید؟

در دوران تحصیلم همواره از هر فرصتی برای تحقیق و پرداختن به موضوعات مرتبط استفاده می‎کردم. پس از فارغ‌التحصیلی، اطرافیانم انتظار داشتند عضو هیئت علمی و یا محقق ‌شوم …

  • خب! چه شد!؟

در سال آخر تحصیلم ازدواج کردم و این تصمیم اساسا راه و مسیر زندگیم را تغییر داد. همسرم سرباز بود و به ضرورت شرایط اقتصادی خانواده دو نفره‌مان وارد بازار کار شدم و دو سال در داروخانه‌های مناطق جنوبی تهران کار کردم و بعد خیلی اتفاقی فراخوان انستیتو پاستور ایران برای پروژه انتقال تکنولوژی واکسن هپاتیت B را دیدم و اینطور مسیر زندگی حرفه‎ای من به صنعت تغییر جهت داد.

  • کار کردن در داروخانه برای شما چطور بود؟

در ابتدا خیلی ناراحت بودم! انتظار داشتم با در نظر گرفتن معدل و توانایی‎هایم و با پایان‌نامه‌ای که نوشته بودم؛ موقعیتی بسیار بهتر می‌داشتم و در کل از شرایطم دلگیر بودم. الان که به آن دورها نگاه می‌کنم و تحلیلی منصفانه‌تر از شرایط دارم، از تجربه کاریم داروخانه خیلی خوشحالم. کار کردن در داروخانه فرصتی عالی برای مواجهه من با جامعه بود. از نگاه من، لازم است هر داروساز در مقطعی از زندگی حرفه‎ای خود، تجربه‎ای ملموس و نزدیک از دریافت دارو توسط بیمار، نسخه شدن آن و حال و هوای بیمار دریافت کننده دارو داشته باشد. من مسئول‎فنی داروخانه‎ای در منطقه جنوب شرقی تهران بودم؛ منطقه‌ای با یک فرهنگ خیلی خاص، می‌توانم بگویم؛ نحوه تعامل و مردم‌داری را واقعا از آن‌جا یاد گرفتم. منزل ما آن زمان غرب تهران در صادقیه قرار داشت و من هر روز قطر تهران را برای رفتن به محل کارم طی می‎کردم و این مسیر روزانه برایم به یک سلوک تبدیل شده بود.

  • از نگاه شما فضای داروخانههای‌ امروز با گذشت سی سال نسبت به شرایط آن در دهه 1370 چه تغییراتی کرده است؟

از زمانی که مسیر حرفه‏‎ای من به عنوان یک داروساز از داروخانه جدا شد، دیگر به سمت آن برنگشتم. خیلی از همکارانم داروخانه تاسیس کردند؛ ولی من این کار را انجام ندادم؛ به همین دلیل دقیق نمی‌دانم در حال حاضر فضای داروخانه‌ها به چه صورت است! ولی با توجه به صحبت‌هایی که با دوستان دارم به نظر می‌رسد که حال و هوا، تغییر ویژه‎ای نکرده است!

  • نباید تغییر می‌کرد!؟

زمانی که من در داروخانه کار می‌کردم؛ دنیا جای متفاوت‎تری نسبت به امروز بود. دنیایی که گوشی‎های هوشمند و هوش مصنوعی در آن جایی ندارد با امروز خیلی متفاوت است. تغییر در فضای داروخانه نسبت به محیط بیرونش خیلی کمتر اتفاق افتاده و یکی از عواملی که به اقتصاد داروخانه ضربه می‌زند هم همین موضوع است.

  • از نظر شما چه چیزی باید در داروخانه رخ دهد؟

مارژین بر اساس ارز سوبسیدی تعیین می‌شود ولی هزینه‌های داروخانه بر اساس نرخ آزاد دلار است. زمانی که در اتاق بازرگانی بودم، مرتب می‌گفتم؛ ارز 4200 تومانی فسادزا و مشکل‌آفرین است. به همکارانم در داوخانه می‌گفتم، شما مارژین 4200 تومانی در داروخانه‌ می‌گیری ولی دوچرخه فرزندت را با دلار 30 هزار تومانی می‌خری! در حال حاضر با فرض دلار 60 هزارتومانی، اقتصاد داروخانه با مارژین و سود ارز 28 هزارتومانی دارو، تامین می‌شود در حالی که هزینه‎های آن با نرخ روز دلار است. این موضوع امکان رشد کسب و کار را محدود می‎کند و دلیل تغییر نکردن داروخانه در این مدت زمان حدود 30 ساله نیز همین است.

داروخانه‌ها همواره در چرخه اقتصادی محدودی قرار گرفته‌اند و زمانی که اقتصاد محدود شود نمی‌توان وارد رقابت شد. نبود رقابت متاسفانه به عدم وجود انگیزه برای ارائه خدمات بهتر منجر می‌شود. فکر می‌کنم مشکلات صنعت دارو در کل محدود به داروخانه، شرکت‎های تولیدکننده، شرکت‎های پخش و …  نیست. باید یک فکر اساسی نسبت به کل اقتصاد دارو شود؛ راه‌حلی جدید روی میز قرار گیرد تا بتواند تحول ایجاد کند.

  • نظر شما در خصوص پلت‌فرم‌ها که حسابی جنجالی شدهاند چیست!؟

تغییر در هر رویه‎ای به صورت یک قانون کلی، همواره با مقاومت همراه است. موضوع پلتفرم‎ها از مدت‎ها قبل مطرح بوده و تنها بنظر می‎رسد این روزها جدی‌تر شده است. من به همکارانم در داروخانه می‌گفتم که اگر شما به یک موضوع به صورت قاطع «نه» بگویید، آن موضوع قطعا راه خودش را پیدا خواهد کرد. در حالیکه اگر برای آن شرایط مدون و اصول مشخص و دقیقی قرار دهید اینطور نخواهد شد. ما نگران اشتغال‌ داروسازان هستیم و این دغدغه درستی است.

 رسیدن دارو به دست بیمار خارج از فرآیند نظارت داروساز، قطعا فاجعه‌آفرین خواهد بود. شاید برای مردم ملموس نباشد که در داروخانه‌ها و در پشت قفسه‎های دارو برای ارائه بهترین خدمات دارویی به بیمار چه اتفاقاتی می‌افتد و چه نظارت‌هایی وجود دارد. نظارت داروساز بر فرآیند رسیدن دارو به دست بیمار یک نظارت نامحسوس، حیاتی و همیشگی است. لازم است این نظارت‌ها باقی بمانند و به جای اینکه از خطرناک بودن پلتفرم‎ها بگوییم؛ قواعدی مثل الزام استخدام داروسازان و بازرسی از سیستم‌های نرم‌افزاری‌ و … را قرار دهیم. این نگرانی چه اقتصادی باشد و چه کیفی، لازم است تعریف مشخصی از آن داشته باشیم و به جست‎وجوی راهکارها بپردازیم. لازم است مشخص کنیم که پلتفرم «دارورسان» است و نه داروخانه! و می‎توان از طریق راهکارهای پیشنهادی بدون نیاز به حذف پلتفورم‎ها، نگرانی‌ها را نیز رفع نمود.

  • چرا سازمان غذا و دارو این‌قدر روی این کار اصرار دارد؟ هم وزارت صمت و هم سازمان غذا و دارو با شتابی عجیب به این موضوع اصرار می‌ورزند!

 اگر مسئولان امر به دنبال تغییر نباشند، تغییری هم اتفاق نخواهد افتاد. استفاده از تکنولوژی برای سرعت بخشیدن به کارها رویکرد خوبی است. از نگاه من اگر با هدف تسهیل دارورسانی و ارائه خدمات دارویی باکیفیت در کنار هم قرار بگیریم و بپذیریم که دنیا در حرکت به سمت تکنولوژی است و نمی‎توان مانع آن شد؛ می‌شود به نقطه‌ای مشترک رسید که همه بتوانند از نتایج مثبت آن بهره‎مند شوند.

  • برگردیم به دوره ورود شما به انستیتو پاستور…

برای پروژه انتقال تکنولوژی وارد انستیتو پاستور شدم و دوره آموزشی را در کوبا گذراندیم. زندگی در کوبا عمیقا نگاه من را نسبت به زندگی متحول کرد.

  • در آن دوران مدیریت انستیتو پاستور با چه‌کسی بود!؟ و نقش شما در پروژه چه بود؟

دکتر مرتضی آذرنوش آن موقع رئیس انستیتو پاستور بودند. ما متعهد شده بودیم پس از گذراندن دوره مدتی را در پاستور کار کنیم. از آنجایی که در کوبا دوره تضمین کیفیت و شناخت GMP فرآورده‌های داروهای بیولوژیک را گذرانده بودم؛ مدیر بخش تضمین کیفیت انستیتو پاستور شدم.

  • چه شد که رفتید کوبا و چطور مسیر شما به سیناژن تغییر جهت داد؟

کوبا آن سال‎ها در زمینه بیوتکنولوژی خیلی پیشرفته بود. البته بعد از آن دیگر رشد چندانی نکرد و متوقف شد؛ به‌‌رغم این‌که از روز اول آموزش‌ها را در کوبا دیدیم، در حال حاضر در ایران در این حوزه خیلی جلوتر از کوبا هستیم. هم‌زمان با کار کردن در انستیتو پاستور، به صورت نیمه وقت مشاور تضمین کیفیت سیناژن بودم. تعهدم که در پاستور تمام شد، مدیرعامل وقت سیناژن مهاجرت کرد و از طرف هیئت مدیره سمت مدیرعاملی سیناژن به من پیشنهاد شد.

  • مدیرعامل سیناژن چه کسی بود؟

آقای مبتکر، ایشان در حال حاضر آمریکا زندگی می‎کنند. زمانی که پیشنهاد مدیرعامل شدن به من داده شد، سیناژن 12 نفر پرسنل داشت و زمینه فعالیت آن تولید کیت‌های تشخیصی و آزمایشگاهی بود.

  • سیناژن کی تاسیس شده بود؟ و چطور شد که از پاستور به سیناژن رفتید؟

سیناژن سال 1373 تاسیس شد و من از سال 77 مشاور سیناژن بودم. سال 1380 زمانی که به من پیشنهاد مدیرعاملی شد در انستیتو پاستور مدیر بودم؛ آن زمان سیناژن تنها 12 نفر پرسنل داشت.

  • با ورود شما به سیناژن آیا برنامه‌ خاصی برای شرکت در نظر گرفته شده بود؟

نه. فعالیت شرکت سیناژن در حوزه تولید کیت‌های تشخصیص و آزمایشگاهی بود اما من به عنوان یک داروساز همواره به این فکر می‌کردم که باید کاری در زمینه دارو انجام دهیم و به همین دلیل این پیشنهاد را به رئیس هیات مدیره وقت سیناژن، آقای دکتر مهبودی، دادم و ایشان نیز استقبال کردند. سال 81 پروژه “اینترفرون بتا” را شروع کردیم و در سال 1385 اولین محصول‌ دارویی سیناژن، «سینووکس»، وارد بازار شد. در کتاب بتا روایت تلاش‎های شبانه‌روزی‎مان برای گذر از موانع بزرگ و کوچک و تحقق رویای محالمان را نوشته‎ام. مطالعه این کتاب شما را با فراز و نشیب‎های تیم ما که امید داشتیم و در نهایت امید ساختیم همراه خواهد کرد.

  • سیناژن وابستگی به جایی داشته و یا دارد؟

خیر. ما شرکتی خصوصی هستیم و به فراخور از جاهای مختلفی که پروژه‌های تکنولوژی را حمایت می‌کردند؛ حمایت می‌گرفتیم جاهایی مثل دفتر همکاری‌های ریاست جمهوری، مرکز صنایع نوین وزارت صنایع، که در مقطعی کوتاه ایجاد شد و تعداد زیادی از پروژه‌ها را حمایت کرد و بعد هم آن مرکز جمع شد.

  • ستاد اجرایی چطور!؟

خیر، در سیناژن همکاری مشترک با ستاد اجرایی نداشته ایم.

  • جذب سرمایه چطور در سیناژن اتفاق میافتاد؟

یکی از بزرگ‌ترین کارهایی که در سیناژن اتفاق افتاد؛ سرمایه‎گذاری بیشتر درآمد در خود مجموعه بود. از دید اقتصادی، پول سهام‎دار سهل‌الوصول‌ترین سرمایه‌ایست که مدیران می‌توانند جذب کنند چون سودی به آن‌ها نمی‌دهی و خیلی راحت از آن‌ها سرمایه‌ را می‌گیری. تا سالیان سال، سهام‌داران سیناژن سودی از شرکت برداشت نمی‌کردند و این یکی از رازهای موفقیت سیناژن است.

  • آیا سیناژن جزو سهامی خاص است؟

بله. به نسبت درآمد فعلی، همچنان میزان تسهیلات‌ سیناژن نسبت به شرکت‌های دیگر خیلی کمتر است. از همان روزهای اول در سیناژن، تمرکز ما توسعه دانش فنی و دستیابی سریع به تکنولوژی بود تا پول‎رسانی سریع! خیلی اوقات که برای پیش‎برد پروژه‎ها نیاز به سرمایه داشتیم؛ منتظر وام و تسهیلات نمی‎ماندیم و سهام‎داران روی پروژه‎ها سرمایه‎گذاری می‎کردند. معتقدم این استراتژی قابل‌دوام‌تری از نظر اقتصادی است.

  • از کی احساس کردید که سیناژن روی غلتک افتاده و دارد به سمت جلو پیش می‌رود؟

قبل از ورود اولین دارو به بازار، نگرانی‎هایمان خیلی زیاد بود و موفقیت برایمان مثل یک رویا بود. از آن زمان به بعد و در پروژه‎های بعدی در واقع در مسیری بودیم که پیش از آن رفته بودیم.

  • در کشوری ملتهب به ‌لحاظ حجم اخبار زندگی می‌کنیم؛ هر لحظه که از خواب بیدار می‌شوی، می‌بینی اتفاقی جدید افتاده! از نیمه دهه 1380 که شما را در “وایبر” می‌دیدم که نسبت به رخدادها حساس بودید و واکنش نشان می‌دادید. این‌ها روی زندگی شخصی و کاری‌تان اثر نمی‌گذارد؟

این موضوع روی همه چیز اثرگذار است. پاسخ این سوال را در حوزه کار در ادامه خواهم داد. می‌دانید که تولید در ایران با همه جا فرق می‌کند؛ چون ایران با همه جا فرق دارد! در تولید دارو این تفاوت به مراتب بیشتر است. در تولید داروهای با تکنولوژی بالا لازم است انعطاف‌پذیر باشید و به شاخص‌های مختلفی دقت کنید  تا بتوانید پیش بروید. این واقعیت تولید در ایران است. چندین سال پیش به یکی از مسئولان سازمان غذا و دارو گفتم؛ اگر من به هرکسی در دنیا بگویم که من نه زمان بازار (TTM) خودم را می‌دانم و نه رقیبم را، احتمالا فکر می‌کند با او شوخی می‎کنم! من با تغییرات، همین تغییراتی که شما می‌گویید، منطبق شده‌ام! و در مسیر تغییراتی که رخ می‌دهد، ناچار به پیش‌بینی می‌شوم! دارویی که پیش‎بینی می‎کنم دو ساله باید به بازار بیاید، چهار سال طول می‎کشد وارد بازار شود! از آن طرف هم پیش‌بینی می‌کنم که رقیب من دو سال دیگر به بازار می‌آید و ناگهان می‌بینم شش ماه بعد در بازار است! ملاحظه می‌فرمایید!؟ ما عادت کرده‌ایم و ساختارمان را با این شرایط زیستی تنظیم کرده‌ایم.

  • در مارکتینگ رقیبی مهم در ایران دارید؟

بله، در برخی از محصولات رقیب تولیدکننده و در گروهی دیگر رقبای واردکننده داریم؛ در برخی از محصولات هم رقیب نداریم. البته گستردگی محصولات ما بیشتر از سایرین است.

  • دسته‌بندی محصولات شما چطور است؟ و در کدام دستهبندیها رقیب دارید؟

محصولات سیناژن بر اساس کاربرد در دسته‎بندی‏‎های نورولوژی، سرطان و خون، باروری و غدد، چشم، روماتولوژی و ایمونولوژی هستند. به عنوان مثال ما در محصول اریتروپویتین بتا با نام ‎برند «سیناپویتین» که برای کم‌خونی و نارسایی کلیوی استفاده می‌شود؛ رقیب تولیدکننده داخلی داریم. در محصول هورمون رشد با نام برند «سیناتروپین» و محصول فیلگراستیم که در سیناژن با نام برند «پگاژن» و «کیدی پگ» برای کم‌خونی‌های ناشی از شیمی درمانی استفاده می‌شود نیز رقیب داخلی داریم. در خیلی از دسته‎بندی‎ها رقیب ما شرکت خارجی تولیدکننده است. در سیناژن محصولاتی تولید می‎کنیم که در دنیا هم به‌جز برند اصلی آن‎ها، داروی مشابهی وجود ندارد و در واقع ما دومین تولیدکننده آن دارو هستیم.

  • چرا؟ آیا تعداد و نیازهای بازار کم است؟

نه. یکی از دلایل‌ این موضوع پتنت است. ما در ایران عضو WTO نیستیم و بنابراین خیلی از مزایای آن را هم نداریم. البته یکی از مزایای عدم عضویت هم این‌ است؛ دارویی که در دنیا در کشورهایی مثل کره یا هند اجازه ساخت آن وجود ندارد را می‎توان در ایران تولید کرد.

  • تعداد محصولات‌تان چند تا است؟

در حال حاضر تنها در حوزه داروهای بیولوژیک 30 محصول داریم.

  • در دو دهه‌ای که در سیناژن حضور دارید، سیناژن رشد کرده و بزرگ شده است. کاملا مشخص است که خوب کار کرده است. در بیرون غالبا با یک احترام و شاید یک غبطه به برند سیناژن نگاه می‌کنند. سیکل این رشد را می‌‌توان تبیین کرد!؟

سیناژن از سال‌های اول به توسعه محصول اهمیت زیادی داده می‎شد. سال 89 تصمیم گرفتیم که بعضی محصولات را به عنوان یک مجموعه جدید تعریف کنیم و «آریوژن» در نتیجه شکل گرفت. اولین شرکت گروه ما آریوژن بود. چند سال بعد، گروهی 5 نفره از فارغ‌التحصیلان PhD دانشکده داروسازی به ما پیشنهاد دادند که در زمینه دارو‌های شیمی‌درمانی سرمایه‌گذاری ‌کنیم و نتیجه آن شد؛ شرکت «نانوالوند». در حال حاضر در نانوالوند 62 مولکول در قالب 131 محصول در حوزه داروهای شیمی‌درمانی تولید می‏کنیم. حدود 10 سال پیش به این نتیجه رسیدیم که ساختار فروش و بازاریابی را که از نظر سازمانی ساختاری متفاوت با شرکت تولیدی دارد از یکدیگر جدا کنیم و اینطور شرکت «ارکیدفارمد» متولد شد.

شرکت ارکید فارمد، کار بازاریابی دارو را به‌صورت تخصصی انجام می‌دهد؛ یعنی بازاریابی را صرفا به فروش منتج نکرده، تیمی متشکل از افراد متخصص، داروسازان و پزشکان کنار هم جمع شده‎اند و بازاریابی دارو و فعالیت‎های مرتبط با مدیکال را به صورت علمی و با تیمی 500 نفره انجام می‌دهد. بالاترین رده تحصیلاتی ما در شرکت ارکید فارمد است.

  • مجموعا چه تعداد پرسنل دارید؟

در گروه دارویی سیناژن، نزدیک به پنج هزار جوان متخصص با میانگین سنی 33 سال و میانگین تحصیلات فوق‎لیسانس مشغول به فعالیت هستند.

  • آیا گروه دارویی سیناژن یک هلدینگ است؟

خیر! گروه دارویی سیناژن یک هلدینگ رسمی نیست؛ در واقع سیناژن در آریوژن سهام‌دار نیست. ما یک گروه سهام‌دار داریم که این گروه سهام‌دار در جاهای مختلف سرمایه‌گذاری می‌کنند.

  • شما یک شرکت خارجی هم در ترکیه دارید. در خصوص صادرات چه فعالیتهایی دارید؟

بله. حدود سال 2018 بر اساس سیاست‌های ترکیه (که یکی از اهداف بزرگ‌ صادراتی‌مان است) تصمیم گرفتیم در ترکیه هم شرکتی دایر کنیم. در سال 1402، 60 درصد از سبد صادراتی دارویی کشور اختصاص به محصولات گروه دارویی دارد. مقاصد صادراتی ما از آمریکای لاتین تا شرق آسیا گسترده شده‎اند و به بیش از 40 کشور صادرات می‌کنیم. تنها شرکت ایرانی هستیم که از سال 2018 گواهی GMP را از اتحادیه اروپا (EU-GMP) اخذ کرده‌ایم و درصد رضایتمندی مشتریان‌مان بالا است.

  • بحث کیفیت برایتان خیلی مهم است. همه حرفش را می‌زنند!

وقتی در شرایط تحریم وارد مباحث تجاری می‌شوید این ابهامات خود به خود ایجاد می‌شود. برای همین بود که برای ثبت دارویمان در اروپا اقدام کردیم و نیاز داریم خطوط تولید ما تاییدیه‌های بین‎المللی و معتبر بگیرد.

  • برای همین است که معمولا هر کسی از خارج می‌آید، می‌آورند سیناژن را نشان‌اش می‌دهند.

بله. ما بازدیدکننده‌های خارجی زیاد داریم و به استانداردهای کیفی ویژه خود وفاداریم.

  • البته طبیعی هم هست در برابر کارخانه‌های داروسازی و قدیمی کشور، شرکتی جوانی هستید و این‌هم بسیار کاری قشنگ است که شما از یک مجموعه درآمد کسب می‌کنید و در درون خودش هزینه می‌کنید. این یکی از بهترین کارهای ممکن است.

ایجاد یک بدنه جوان و متخصص رویکرد اصلی سهام‌داران ماست علاوه بر این سهام داران استراتژی‌شان این است که پرسنل را در شرکت‌ها سهام‌دار کنند. در طول این سال‎ها از چهار نفر سهام‌دار به حدود 400 نفر سهام‌دار رسیده‌ایم.

  • احتمالا آیا با شرکت‌های قدیمی‌تر مثلا عبیدی و …احساس رقابتی هم دارید؟

برای پویایی کسب و کار لازم است حس رقابت وجود داشته باشد. ما بیشتر در حوزه رقابت، به عبیدی نگاه می‌کنیم؛ هرچند که زمینه داروهای تولیدی‎مان متفاوت است. عبیدی در حوزه منابع‎انسانی، فروش و بازاریابی و برندینگ بسیار شاخص است. در واقع ما بیشتر به شرکت‌های خصوصی نگاه می‌کنیم. شرکت‌هایی که گاها با آن‌ها به‌عنوان رقیب مواجه می‌شویم شرکت اکتوور، عبیدی و روناک هستند. این‌ها شرکت‌های خصوصی در این حوزه هستند. البته در حوزه داروها شیمی‌درمانی که تخصص نانوالوند است؛ شرکت‌های دیگری هم مثل سبحان انکولوژی نیز مطرح هستند.

  • وارد زمینه تولید واکسن هم شدید و یک رقابت اینطوری هم بهوجود آمد و به نظر آمد که در واکسن ضرر کردید! درسته؟

 به‌عنوان یک پروژه مسئولیت اجتماعی به ساخت واکسن وارد شدیم؛ دیر هم وارد شدیم؛ چون اصلا واکسن‌ساز نبودیم و فکر می‌کردیم که در کشور به اندازه کافی واکسن‌ساز وجود دارد و بنابراین لزومی ندارد ما هم ورود کنیم. ولی بعد که دیدیم واکسنی نیامد؛ باتوجه بهم امکاناتمان حس کردیم اگر کاری نکنیم در حق مردم جفا کرده‌ایم! اما متاسفانه واکسن ما به اندازه‌ای که قابلیت داشت، در بازار استفاده نشد و در واقع دولت آن را نخرید! مجوز واکسن ما همزمان با واردات سینوفارم تایید شد. در تمام کشور واکسن سینوفارم پر شده بود و دولت زیر بار خرید 8 میلیون دوز اسپایکوژن نرفت!

  • شنیدم شش میلیون دوز را امحا کردید!؟

چند روز پیش در جلسه کمیسیون اقتصاد سلامت اتا بازرگانی گفتم؛ ما با اشک و آه و ناراحتی شش میلیون دوز اسپایکوژن را امحا کردیم. در حالی که از وزارت بهداشت نامه کتبی داریم که درخواست 8 میلیون دوز واکسن داشته‌اند. از این 8 میلیون دوز درخواستی دولت تنها2 میلیون دوز را خرید.

  • از این ضرر ناراحتید!؟

نمی‌‌خواهم بگویم این پروژه زیان‌ده بوده است، چون در مسیر این پروژه چیزهای جدیدی یاد گرفتیم و اسکیل تولیدمان متفاوت شد؛ در یک زمان کوتاه باید واکسن را در حجم خیلی بالایی تولید می‌کردیم. اسکیل تولید داروهای‌مان هرگز اینطور نبودند و اسپایکوژن قابلیت ما را بالا برد. نهایتا از ورود به این پروژه اصلا ناراضی نیستیم؛ خوشحالیم که وارد این پروژه شدیم و تجربه‌ای خوب کسب کردیم و رشد تکنولوژی را در برابر انتفاعات اقتصادی اولویت قرار دادیم.

خوشحالیم و افتخار می‎کنیم که اخیرا در چهاردهمین همایش جهانی واکسن سیناژن به عنوان برنده جایزه برترین مشارکت‌کننده حوزه سلامت عمومی شناخته شده‎ایم.

/انتهای پیام/

مقالات مرتبط

1 دیدگاه

یک دیدگاه ارسال کنید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
نام خود را وارد کنید

محبوب ترین

نظرات اخیر