“در سایه سرو” از منظر روانشناختی/
وحید ضرابینسب: در سایه سرو ساختهی شیرین سوهانی و حسین ملایمی، یکی از عمیقترین و اثرگذارترین آثار نهتنها در حوزه انیمیشن بلکه در کلیّت سینمای ایران است که با نگاهی روانشناختی، سفری درونی و قهرمانی را به نمایش میگذارد. این فیلم که موفق به کسب جایزهی اسکار شد، داستانی دردناک، نمادین و فلسفی را روایت میکند که به بحرانهای روحی، خودآزاری، تشویش روانی، و تلاش برای رهایی از زخمهای گذشته میپردازد. به بهانه افتخارآفرینی در سایه سرو برای ایران عزیز، در اینجا به بررسی جنبههای روانشناختی شخصیتها، ساختار داستان، و نظریهی سفر قهرمان و ناخودآگاه یونگی پرداختهایم.
پدر: سایهای سنگین بر خانواده
پدر در در سایه سرو نمایندهی ذهنی آشفته، گرفتار در گذشته و درگیر با احساس گناه و افسردگی است. بیماری روانی او، که نشانههایی از اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)، افسردگی شدید و خودآزاری دارد، مانند سایهای بر زندگی دختر و فضای خانه سنگینی میکند. او مردی است که میان عشق و خشونت، پشیمانی و بیتفاوتی دست و پا میزند و ذهنش درگیر گذشتهای است که نمیتواند از آن فرار کند. رفتارهای پدر نشان از میل ناخودآگاه به تنبیه خود و دیگران دارد. در روانکاوی فرویدی، چنین فردی در مرحلهی عقدهی گناه حلنشده گیر افتاده و نمیتواند خود را از گذشته جدا کند. او به جای جبران اشتباهاتش، در چرخهای از انکار، پرخاشگری، و خودویرانگری گرفتار شده و این زخم را به نسل بعدی نیز منتقل میکند.
دختر: تلاش برای یافتن هویت
دختر داستان، نمادی از کودک درون است، زخمخورده و در جستجوی امنیت، هویت و رهایی از سایهی گذشتهی پدرش. او در یک چرخهی مداوم از ترس، اضطراب و آرزوی رهایی گیر افتاده است. هم در روایت یونگی و هم در سفر قهرمانی کمبل، دختر در حال عبور از مرحلهی مواجهه با سایه است؛ او به آرامی متوجه میشود که گذشتهی پدر و زخمهای او بخشی از زندگی او نیز شدهاند. در طول فیلم، میبینیم که چگونه او میان ترس از پدر و میل به نجات او در نوسان است. این تعارض درونی، بخش کلیدی رشد شخصیت او را تشکیل میدهد.
سفر قهرمان: عبور از تاریکی به سوی آگاهی
نظریهی سفر قهرمان، که توسط جوزف کمبل مطرح شده است، الگویی روایی برای تحول شخصیت در داستانها و اسطورهها ارائه میدهد. این سفر معمولاً شامل مراحلی همچون فراخوان به ماجراجویی، عبور از آستانه، مواجهه با موانع و چالشهای درونی، دستیابی به آگاهی و در نهایت بازگشت با بینشی عمیق و دانشی تازه است. در این مسیر، قهرمان با سایههای خود روبهرو میشود، از وابستگیهای پیشین عبور میکند و در پایان، به شخصی نو بدل میشود. این الگو در ادبیات، سینما و حتی روانشناسی تحولی بهعنوان مدلی برای رشد فردی و عبور از بحرانهای زندگی به کار میرود.
بر اساس این نظریه، داستان دختر در این انیمیشن را میتوان به عنوان سفری کلاسیک از ناآگاهی به آگاهی تحلیل کرد. این مسیر، که شامل مراحلی چون مواجهه با چالشها، عبور از موانع درونی و بیرونی، و در نهایت تحول شخصیت است، به یکی از مهمترین ساختارهای روایی در ادبیات و سینما تبدیل شده است. در در سایه سرو، این سفر نهتنها مسیری فردی، بلکه نمایانگر رنج جمعی و روانشناسی تروما نیز هست.
۱. فراخوان به سفر – سایهی سنگین گذشته
دختر از همان ابتدای انیمیشن در محیطی پر از تنش و اضطراب زندگی میکند. حضور یک پدر بیمار و درگیر با گذشته، که همچون سایهای سنگین بر فضای خانه و زندگی او افتاده، نشانهای از زنجیرهی تروماهای خانوادگی است که نسل به نسل منتقل شدهاند. این محیط پرتنش، او را به سمت جستوجوی حقیقت، یافتن هویت و تلاش برای گسستن از این چرخه سوق میدهد. اما در این مرحله، او هنوز به بلوغ فکری کافی نرسیده و از واقعیتهای تاریک زندگی خود بهطور کامل آگاه نیست.
۲. عبور از آستانه – ورود به دنیای ناشناخته
نقطهی عطفی که دختر را از وضعیت پیشین جدا میکند، مواجهه با وال است. وال در اینجا نمادی از ناخودآگاه و جنبههای پنهان ذهن اوست. همانگونه که در بسیاری از داستانهای اسطورهای، عبور از یک آستانهی مهم، قهرمان را وارد مرحلهای جدید از خودشناسی میکند، در اینجا نیز مواجههی دختر با وال، او را از دنیای ملموس و روزمره جدا کرده و به سفری درونی میبرد. این مواجهه، او را به چالش میکشد تا به جای فرار، با گذشته و زخمهای خود روبهرو شود.
۳. مواجهه با سایه – پذیرش زخمهای عمیق
در این مرحله، دختر به تدریج درک میکند که دردهای او نه صرفاً ناشی از رفتارهای پدر، بلکه نتیجهی یک زنجیرهی عمیقتر از ترومای خانوادگی است. او متوجه میشود که سایهی این گذشتهی سنگین، تنها در صورت مواجهه و پذیرش قابل رهایی است. در نظریهی یونگ، مواجهه با سایه به معنای شناخت و آشتی با بخشهای تاریک شخصیت است؛ بخشهایی که اغلب از آنها گریزانیم اما تنها از طریق پذیرش آنهاست که میتوان به رشد روانی دست یافت. در طول این مرحله، دختر میان ترس از پدر، میل به نجات او، و تلاش برای یافتن راهی برای فرار از این چرخه در نوسان است.
۴. دگرگونی و رهایی – آزادی از بند گذشته
پس از پشت سر گذاشتن مراحل دشوار خودشناسی و درک حقیقت، دختر به مرحلهای میرسد که در آن میتواند خود را از زخمهای گذشته آزاد کند. این آزادی، نه از طریق فرار، بلکه از طریق آگاهی و پذیرش حاصل میشود. در این نقطه، او متوجه میشود که گذشتهی پدرش بخشی از زندگی او بوده، اما او مجبور نیست این چرخه را ادامه دهد. پذیرش این حقیقت، قدرتی به او میبخشد که او را قادر میسازد تا مسیر خود را انتخاب کند و به هویتی مستقل دست یابد.
سفر به درون؛ مواجهه با ترسها: این سفر قهرمانی نشان میدهد که رشد روانی تنها از طریق مواجهه با ترسها و سایههای درون امکانپذیر است. دختر با عبور از این مراحل، نهتنها خود را از بند زنجیرهی تروماهای خانوادگی رها میکند، بلکه به نمادی از قدرت و آگاهی تبدیل میشود. در فیلم در سایه سرو به ما یادآوری میشود که گاهی برای یافتن آزادی، باید ابتدا با عمیقترین زخمهای خود روبهرو شویم.
خودآزاری: نشانهای از رنج سرکوبشده
یکی از متفاوتترین بخشهای فیلم، نمایش میل به خودآزاری است. هم پدر و هم دختر در لحظاتی از داستان، به شکلهای مختلف نشانههایی از رفتارهای خودویرانگرانه نشان میدهند. این موضوع از منظر روانشناختی، نشاندهندهی عقدهی گناه، افسردگی و نیاز به مجازات خود است. خودآزاری در بسیاری از افرادی که دچار تروما و سوءاستفادهی عاطفی بودهاند، به عنوان یک مکانیسم دفاعی ظاهر میشود تا احساسات سرکوبشده را تخلیه کند.
وال: ناخودآگاه جمعی و نماد نجات
وال (نهنگ) در در سایه سرو یکی از نمادهای کلیدی و استعاری فیلم است. در نظریهی کارل یونگ، نهنگ را میتوان تجلی ناخودآگاه جمعی دانست که دختر را به سمت سفر درونی هدایت میکند. حضور وال در فیلم میتواند چندین معنا پیدا کند:
ناخودآگاه و سایه – وال نمادی از بخشهای ناشناختهی ذهن است که دختر باید با آنها روبهرو شود.
نجاتدهنده و راهنما – همانند آنیمی در نظریهی یونگ، وال ممکن است بهعنوان یک راهنمای درونی عمل کند و او را به سمت خودشناسی ببرد.
ترس و سرنوشت – از آنجا که نهنگها اغلب در اسطورهشناسی بهعنوان نگهبانان دنیای ناشناخته دیده میشوند، شاید حضور وال نشان از اجتنابناپذیری سفر قهرمان باشد.
سفری میان درد و رهایی
انیمیشن در سایه سرو فراتر از یک داستان سادهی خانوادگی است؛ این فیلم سفری روانکاوانه در اعماق ذهن، تروما، و تلاش برای رهایی از زخمهای گذشته است. پدر نمایندهی عذاب وجدان و گذشتهی تسخیرکننده، دختر نمایندهی کودک رنجدیدهای که به دنبال معنا و هویت است، و وال نمادی از ناخودآگاه، ترس، یا حقیقتی ناگفته. سوهانی و ملایمی (فیلمسازان این فیلم) با خلق این اثر، بدون استفاده از دیالوگهای سنگین یا روایت مستقیم، مخاطب را درگیر لایههای عمیق روانشناختی و فلسفی شخصیتها میکنند. فیلم به ما نشان میدهد که گاهی رهایی نه در فرار، بلکه در مواجهه با ترسهای درونی و پذیرش گذشته نهفته است. این شاهکار انیمیشن، با ظرافت بینظیر خود، مرزهای میان سینما، فلسفه و روانشناسی را در هم میشکند و سفری بیمانند در تاریکی و روشنایی ذهن ارائه میدهد.
/انتهای پیام/