یکی از عناوین و تایتلهای مجله فنسالاران، «دایره مینا» است.
این تایتل و بالانویس که از نام فیلم بلند استاد داریوش مهرجویی، دایره مینا اخذ شده، به پیوند سینما و دارو اشاره دارد.
در شمارههای گذشته، ما به فیلمها و سریالهای غالبا خارجی دارویی جهان پرداختیم، که اتفاقا چه فیلمهای خوبی هم در میانشان بود.
این شماره، «خدایار قاقانی» با دسترسی به فیلم مستند «نیشدارو» به این پدیده عجیب سینمای مستند ایران در پیوند با یکی از مهمترین شرکتهای دارویی؛ یعنی موسسه سرمسازی رازی پرداخته است.
البته حق دارید از رازی امروز چیزی ندانید، زیرا مسئولان فعلی این شرکت، بهرغم ورودشان به صدمین سال تاسیس، همچنان در گوشهای به رتقوفتق امور خود مشغولاند و مطلقا در «عصر رسانههای» و انبوه دادهها، میانهای با اهالی رسانه ندارند!
با دستفرمان آنها، دور تمام رسانهها را باید خط کشید!
اما نه! ما هستیم، چون رسانه از همهچیز به شما نزدیکتر است.
خدایار قاقانی: اگر فقط یک عنصر، نشانه بقا و حیات باشد؛ بدون شک باید سراغ «هنر» رفت. هنر جریان حیات و ابدیت زندگی هر انسانیاست.
البته منظور صرفا انجام یا سپردن خود به اثری هنری نیست. امر «خلق کردن» و «به وجود آوردن» میان تولید کار، ایده یا جریانی آن را به اثر واقعی هنری نزدیک میکند وگرنه تولید فیلم، موسیقی، نقاشی و… صرفا انجام کار هنری بهحساب میآیند و «اثر» هنری نیستند.
بهعنوان مثال به تولید انبوه فیلمهای تبلیغاتی شرکتها و موسیقیهای کپیپیست Copy Paste شده خارجیشان و یا سرودهای مبتذلشان دقت کنید؛ کدام در خاطره ما ماندهاند؟ تقریبا هیچکدام!
اما جایی در تاریخ هست؛ که تلاقی آگاهی و عقلانیت و البته سلیقه و فرهنگ با یکدیگر چنان تاریخ را نشانهدار میکند؛ که اهمیت آن حتی فراتر از هدف اولیه میرود.
شما آن ابتدا میخواهی فیلمی تبلیغاتی از شرکت و “برند”تان بسازید و به همه اعلام میکنید و مثلا از چیستی محصولتان میگویید یا از مشقت و سختی کاری که انجام میدهید و چندین «یا»ی دیگر!
اما سلیقه و آگاهی، شما را به سمتی هدایت میکند که وقتی باد تاریخی بر آن بگذرد؛ هر کس که با اثر شما برخورد میکند، گویی با کشفی تازه روبهروست.
یعنی آن فیلم، دیگر صرفا متعلق به آن «برند» نیست؛ اثریاست تاریخی و مهم. چنان قد برافراشته از نیتها و آگاهی و سلیقه درست که هیچکس تصوری از این بلندبالایی ندارد.
حالا هم از خود بپرسید از میان انبوه «هرچه» که در ذهن دارید؛ با چند اثر اینچنینی در «صنعت دارو» روبهرو هستید؟!
صنعتی که بخش اصلی آن را، انسانهای فرهیخته و دانشمند تشکیل میدهند، چرا فارغ از کنترل و بهبود شرایط فروش و بازاریابیها و برندینگ؛ نتوانسته سندی درخشان از روزگار مدیریت خود بر جای بگذارد؟!
بله! بدیهیاست که هر داروی تولید شده و تداوم کیفیت آن و در اختیار گرفتن بازار و حتی عبور از بحرانی نفسگیر مثل همین کرونا، هنر مدیریتهاست.
اما بیایید بی پرده حرف بزنیم؛ این بدیهیات هم نباشد که دیگر اسمش صنعت نیست! چرخهایست برای سرمایهگذاری و پول و…
پس فقط نیابیم و برویم و خودمان به خودمان بگوییم؛ عجب مرد هنرمندی! کاری کنیم که تاریخ صدایمان بزند و حتی یقه ما را بگیرد؛ که چه کردی و چه میکنی؟!
***
این یک مقدمه بود، همچون دریچهای برای پرداختن به مستندی با عنوان «نیشدارو»ساخته استاد «منوچهر انور» (عمرش بلندبالا باد).
مقدمهای بود برای یک فیلم مستند که در سال ۱۳۴۳ و در ارتباط با صنعت دارو ساخته شد؛ چرا که فیلم به سفارش “سازمان برنامه” و با محوریت موسسه سرمسازی رازی ساخته میشود.
اثری شگرف که هنوز بعد از گذشت سالیان، صدایمان میزند و سندی مهم از آنچه که گذشته و آنچه که ما میراث میخوانیماش، پیش رویمان میگذارد.
بخش عمده محل فیلمبرداری مستند «نیشدارو »…
محل فیلمبرداری مستند «نیشدارو »، مؤسسه سرمسازی رازیاست و ابتدای فیلم با سردر این موسسه و اعلام حمایت این مجموعه آغاز میشود، با این وجود، انور از این موضوع سفارشی یکی از درخشانترین آثار مستند تاریخ سینمای ایران را بیرون کشیده است.
بررسی سیر روند ساخته شدن این فیلم، شکل و ریخت سازمانی و نهادهای دولتی را؛ که همچنان تفکری کهنه و پوسیده دارند؛ بر ملا میکند؛ زیرا همان زمان پس از ساخت فیلم، کارگردان و اثرش مورد بیمهری مسئولان وقت قرار گرفتند و بههمین دلیل انور مجبور شد کار تدوین اثر را با هزینه و ارتباطات شخصی خودش انجام دهد! تا جایی که در عنوانبندی فیلم، مقابل کلمه تدوین نوشتهاند: «مهرداد رهسپار»!
این نام، مستعار است و انور برای جلوگیری از تکرار نام خود در همهی عناوین، آنرا انتخاب کرده است، مثل موسیقی فیلم، که محصول مشترک او و صدابردار فیلم است.
انور شناخت و سلیقهای بسیار عالی در موسیقی دارند و زمان ساخت فیلم – یعنی دهه ۱۹۶۰ – اوجگیری موسیقی مدرن توسط آهنگسازان بهنام در اروپاست؛ او با بردن لوازم آزمایشگاهی به …
او با بردن لوازم آزمایشگاهی به زیرزمین منزلش حدود ۱۰ ساعت صدا تولید میکند و از آن ۱۰ ساعت شاید چیزی در حدود یک دقیقه موسیقی در مجموع فیلم میشنویم. نکته جالب ماجرا اینجاست که این کار حدود ۳ ماه به طول میانجامد.
«نیشدارو» ساخته و بهرغم بیمهریها، مورد توجه جشنوارههای خارجی و جمعهای هنری و مستندسازان ایرانی و خارجی قرار میگیرد و قبل از انقلاب بارها و بارها در جشنوارههای مختلف به نمایش درمیآید.
پس از انقلاب نیز این مستند مهجور میماند تا اینکه پس از بازگشت «منوچهر انور» از فرانسه و مصاحبههایی که با مطبوعات داخلی داشت، دوباره فیلم «نیشدارو» سر زبانها میافتد و مستند برای اولینبار در سال ١٣٨٣ نمایش داده میشود.
موسسه سرمسازی رازی امسال و در سال ۱۴۰۳ به ۱۰۰ سالگی عمر خود میرسد؛ موسسهای که گردانندگان امروزش، هیچ شباهتی به همقطاران سابق خود ندارند!
یعنی آنهمه ذوق و قریحه در این سالها آب رفت!؟ چرا؟
برای کشور و برای موسسه فوق، علاوه بر آن کارخانه معظم با سابقه و ارزش، یک سند تصویری گرانسنگ هم باقی مانده، سند ۶۰ ساله؛ سندی بسیار درخشان و تاثیرگذار از کوششهای جامعه سلامت و دارویی کشور که نشان میدهد چه مسیر پیچیده و شکنندهای را از گذشتهها طی کردهاند.
اما خب کو آن حمیت فرهنگی که بداند برای درمان بیماری، راهی مفیدتر و نزدیکتر هم وجود دارد؛ فرهنگ.
در وصف بلاتکلیفی بدنه صنعت دارو و این فیلم نامی، همین یک سوال بس که یادگار این تعداد شرکت قدیمی دارویی از تاریخ پر افتخار و البته شفاهی و غیر مستند آن، چند اثر همانند «نیشدارو» طی ۶۰ سال اخیر است؟ یا کجا نشانه و نامی فرهنگی از برای مسیر تاریخی خودشان، و نه دیگران، به ثبت رساندهاند؟ آن هم نه از دوران گذشته، بلکه حال!؟
***
بدیهیاست، صحبت از جنبههای فنی فیلم برای مخاطبان «فنسالاران» که به هر حال اطلاعات و تحلیلهای فنی و خبری صنعت برایشان در اولویت است، شاید ملالآور باشد؛ اما از مجموعه فیلم به سکانسی از نیمه ابتدایی اشاره میکنم؛ صورت تصویری «گریه» بهعنوان پوستهای از نمایش درد، چگونه در سرتاسر فیلم و از طریق «نیش» – حالا چه مار، پشه و در همین بخش سوزن واکسن و یا سرم – تبدیل به معنایی گستردهتر میشود.
انور، عمر انسان و سلامتیاش را به شیشه تشبیه میکند؛ به همان اندازه شکننده و آسیبپذیر و در سوی مقابل، درد ناشی از آسیب را معنایی در برابر دردی برای سلامتی تبدیل میکند.
گویی ترجمهایست از این غزل حضرت مولانا:
هم به درد این درد را درمان کنم/ هم به صبر این کار را آسان کنم
یا برآرم پای جان زین آب و گل/
یا دل و جان وقف دلداران کنم
این تصویر را بگذارید کنار مقاومت جامعهای که نسبت به سوزن و دوا و دارو (در آن زمان) مقاومت دارد و همچنان علاقمند است روشهای سنتی خود را پیگیری کند و با همین اصرار بر نادانیها باعث گسترش مریضی بیشتر میشود!
تکه دیگر مهم فیلم و مرتبط با صنعت؛ سکانسهاییست که در شرایط امروزی شرکتها دچار تغییرات مهندسی و بهداشتی عظیمی شده است.
بهعنوان مثال فصل بستهبندی نشان میدهد که چقدر در شرکتها با تغییر ماشینآلات و راهاندازی کلینرومهایی با رعایت GMP قویتر و حتی نیروی انسانی زبدهتر روبهرو هستیم یا خیر، یا فرآیندهای تولید را میتوان با همین فیلم در نسبت با گذشته مقایسه کرد.
بگذارید بقیه ماجرا را به قول فیلمبینها و برای کسانی که آن را ندیدهاند؛ اسپویل نکنیم!
فیلم را بلافصل باید دید؛ و چندان هم نگران ترشرویی مدیرعامل و مدیر روابطعمومی این روزگار سرمسازی رازی نبود، ما اتفاقا برای همین هستیم که تاریخ از یادمان نرود.
/انتهای پیام/