معرفی یک کتاب مفید/
محمد فرزیننیا:
صحنه اول: مواد اولیه به موقع نرسیده و خط تولید خوابیده است، همه نگاهها به مدیر برنامهریزی است که چرا این اتفاق افتاده است؟ او نیز مدیر بازرگانی را مقصر میداند که به موقع اقدام نکرده است و مدیر بازرگانی هم با مستنداتش اثبات میکند که امور مالی، تامین مالی درستی صورت نداده است. واحد مالی هم به بدقولی مشتریان در تسویه حساب و وعده تسهیلات داده نشده اشاره میکند…، و این چرخه هر هفته و هر ماه تکرار میشود!
- صحنه دوم: واحد تولید شرکت بر اساس برنامه ارایه شده اصرار بر تولید یک محصول روتین دارد، از سوی دیگر پایپلاین تحقیقات شرکت، سرریز از محصولاتی جدید است که در یکی از مراحل پیش فرمولاسیون، فرمولاسیون و یا تولید نیمه صنعتی متوقف شدهاند. بیش از ۴۰ محصول در پایپلاین است، اما حتی یک محصول هم تا پایان سال به بازار نخواهد رسید! ظاهرا برای شرکت، تولید محصول روتین و قدیمی در الویت قرار گرفته است، حتی اگر مجبور باشد برای عرضه این محصولات، تخفیفات عجیب و غریب هم بدهد!
- صحنه سوم: افکار مدیرعامل شرکت، مغشوش و پریشان است. حسابهای شرکت بسته شده و او حتی برای انجام امور شخصی خود مستاصل شده است. نمیداند چگونه چالشهای مالی و نقدینگی شرکت را رفع کند. شاید هفته بعد استعفا دهد!
- صحنه چهارم: جلسهای درهلدینگ بالاسری در جریان است. مدیرعامل شرکت تحت شدیدترین حملات انتقادی مدیران هلدینگ به دلیل کاهش فروش شرکت قرار گرفته است. همه او را مقصر میدانند که نتوانسته است بودجه شرکت را محقق کند. شاید هفته بعد، برکنار شود! ولی آیا نفر بعدی احتمال موفقیت دارد؟!
- صحنه پنجم: مدیرعامل و مدیران شرکت دچار روزمرگی شدهاند. مدیرعامل میگوید همین که میتوانم حقوق کارکنان خود را پرداخت کنم، راضی هستم. او دیگر جاهطلب نیست و مثل سالهای نخستین مدیرعاملیاش، عطش رشد، توسعه و تعالی ندارد و روزش را شب میکند، و شباش را روز…!
همه این صحنه ها برای فعالان این روزهای صنعت داروسازی، شوربختانه نه تنها، احتمالا غریب نباشند، بلکه تکراری هم هست. اما پرسش اینجاست که راه حل چیست؟ تسلیم شدن، فرار از صحنه و استعفاء و یا پیگیری یک رویکرد مدیریتی جدید و مناسبتر!؟
به نظر میرسد رویکردهای مدیریتی دیروز برای شرایط امروز جوابگو نباشند و یک تحول اساسی در درون شرکتها ضروری باشد. جان دوئر که سالهاست بهعنوان یک سرمایهگذار خطرپذیر در سیلیکون ولی مشغول به فعالیت است، یک رویکرد جدید و ساده به نام OKR که مخفف اهداف (Objectives) و نتایج کلیدی (Key Results) ارایه داده است و تجربیات خود در استقرار این رویکرد مدیریتی در شرکت گوگل و سایر شرکتها و موسسات در ایالات متحده را در سال ۲۰۱۸، در کتابی با عنوان “اندازه گیری آنچه مهم است (Measure What Matters)” جمع آوری کرده است.
جان دوئر توسعه این رویکرد مدیریتی جدید را مدیون اندرو گروو، مدیرعامل شرکت اینتل در دهه ۱۹۷۰ میداند که به عنوان یک نابغه مدیریت و فردی پیشرو، بنیانگذار مدیریت نوین شرکتها بر اساس اهداف مهم و استراتژیک بوده و شرکت اینتل را به اوج خود رسانده است.
این کتاب مفید که برگرفته از تجربیات شخصی جان دوئر است، ابعاد مختلف چارچوب OKR را شرح میدهد و قدرت این ابزار را در حل مسائل سازمانی معرفی میکند. در این کتاب، خواننده چگونگی خلق همافزایی بین تیم ها و واحدهای شرکت، نحوه انتخاب اهداف صحیح و نتایح کلیدی مهم، ایجاد تمرکز در ذهن مدیران و کارکنان شرکت، توازن در توزیع مسئولیتها و نقشها با روش ساده و قابل فهم OKR، درک خواهد کرد و متوجه خواهد شد که بسیاری از شرکتها، در درک آنچه واقعا مهم است، عاجزند و اهداف را نابهجا و اشتباهی انتخاب میکنند، تمرکز لازم را ندارند، در همافزایی و همکاریهای داخلی بین واحدها و تیمها ناتوانند و نمیتوانند به هر یک از کارکنان در نقشه راه رشد و توسعه شرکت، نقشی اثرگذار ارائه کنند، در نتیجه کارکنانشان را بیانگیزه و خسته میکنند. در این شرکتها، از جاهطلبی و ریسکپذیری مدیرانشان کاسته شده و افراد اسیر روزمرهها و روتینهای بیفایده میشوند.
او عقیده دارد دوای درد همه این بیماریهای مدیریتی، OKR است و ظاهرا بیراه هم نگفته است، چراکه در ده سال اخیر، روز به روز بر اشتیاق پیادهسازی این سیستم و تعداد شرکتهای داوطلب استقرار آن افزوده شده است.
صنعت داروسازی ما هم برای رفع چالشهایش نیاز به یک چارچوب مدیریتی منسجم، ساده و شفاف دارد که قطعا رویکرد مدیریتی OKR و دیدگاههای جان دوئر بزرگ، میتواند راهگشا باشد.
- شایان ذکر است که در همینباره، در شماره 22 فنسالاران (خرداد 1404)، مقاله بررسی شاخصهای KPI و OKR در دارو (به قلم زینب رضارجب) رسیده است.
/انتهای پیام/