از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود/
وحید ضرابینسب: رضا درستکار زنگ میزند و گِله میکند چرا چیزی ننوشتی و مجله دارد میرود زیر چاپ؟ جواب میدهم اینکه دلودماغ نوشتن ندارم بهکنار، درباره «دارو» و کلیترش «نظامسلامت» چه چیز دیگری باید نوشت که نو باشد و تکراری نه؟ که کسی نداند و خبر نداشته باشد و رغبت به خواندن آری؟ اصلا گیریم که سوژهای هم پیدا شد و موضوعی جدید درآمد، «که چه»؟ نقدی، نگاهی، تحلیلی، دردنامهای، یادداشتی، گزارشی، هشداری، زینهاری، چیزکی با جان بنویسیم و کسانی از سویدا بنویسند و به هزار لطایفالحیل با واژهگزینی و دستور زبان و ادبیات فاخر مزیّن شود و با هزار زحمت و هزینه به زیور طبع آراسته، و بعد حتی یکی از این همین مسئولان و مقامات و مدیران و حاکمان و تصمیمسازان معزز حوزهی دارو و سلامت، ببینند و بخوانند و به روی مبارکشان هم نیاورند! انگار ندیده! کی بود، کی بود!؟ من نبودم! تهش هم صاحبان قلم را ناسزاباران کرده و صاحبان رسانه را تکفیر!
نه رضا درستکار عزیز! اینبار بگذار چیزی ننویسم که حیف از قداست واژه و حرمت جمله که بهپای کمخاصیتترین دوران بهداشت و درمان و داروی این دیار، ذبح شود. حیف از همان اندک نویسندگان حرفهای و روزنامهنگاران دغدغهمند و رسانهداران متعهد صنعت دارو و حوزهی سلامت که عمر تلف میکنند بر سر نمایش بیمنت «کژیها» و «کاستیها» و نشاندادن دلسوزانهی «راهراست» به بیهمتان! که البته خداوند هم فرموده: لَیْسَ عَلَی الْأَعْمی حَرَجٌ… و حتی بدتر از کمهمتی، که اینان خودخواسته چشم بر حقیقت و واقعیت کور کردهاند و عصای سیاه منفعت و مصلحت بهدست گرفتهاند.
اما آقای سردبیر استوارتر از اینهاست! پیشنهاد میدهد دربارهی معضلات و بحرانها و فسادهای دارو که حلنشده و پابرجا از سال پیش به ۱۴۰۳ منتقل و با مشکلات جدید ممزوج شده و بهار را برای نظام سلامت خزان کرده، بنویسم. اما چرا باید نوشت؟ یا سئوال بهتر اینکه: کیست که نمیداند؟ رئیسجمهور؟ وزیر بهداشتاش؟ بانکمرکزی و برنامهوبودجهاش؟ رئیس غذاودارویش؟ سندیکاها و انجمنهای رنگرنگش؟ مدیران هلدینگها و شرکتهایش؟ بله! تو درست میگویی رضای عزیز! باید نوشت، حتی اگر نخوانند، یا تجاهل کنند به بیخبری و خوشخبری! چشمان و گوشهایشان را بگیرند، که وحیِ قلم همین نگاشتن و نبشتن است، که فریضهی صاحبقلم چیزی جز نیشتر زدن و شکافتن نیست، که نویسندگان (همپای هنرمندان) پیامبران عصرجدیدند و رسولان انذار و تبشیر.
پدربزرگم در سالهای کودکی حکایتی تعریف میکرد که روایت مثَل معروف «قوز بالای قوز» بود و در آخر شعری میخواند از آن که به این شاهمصراع تمام میشد: «خردمند هر کار برجا کند». دقیقا وضعیت داروی ما اینروزها همین است و بس. دوست و دشمن فریاد میزنند که دارو در احتضار است و بوی الرّحمناش بلند شده و اگر فورا CPR نشود باید تابوتش را سفارش داد، آنوقت وزیر و وکیل و افراد بیسواد و بیجا و بیمحل، افتادهاند به جان میّت و امحاء و احشایش را میکشند بیرون! به اسم اقتصاد دیجیتال و کارآفرینی و ارتقای حکمرانی سلامت و حمایت از چه و چه و چه، پلتفرمبازی میکنند و طرحهای ضدمردمی و ناسالم را با پیوستهای دروغین آنلاین و تسهیلگری و محرمانگی، تصویب و اجرا میکنند.
حتما که طرح مزخرفی است، اما گیریم که اصلا طلاست و از فکرهای مشعشع آقایان، گوهر ریخته بیرون، خب! الان چرا؟ یعنی همه چیز حل شده و کل مسیر تامین و تولید دارو امن است که بهفکر ارسالش به در خانهی بیماران هستید؟ کِشتی شرکتهای داروساز به گِل نشسته و دارند با غولهای عظیم کُشتی میگیرند. عرضی نیست، اما ارزی هم نیست! انبارهای مواد اولیه خالی و حسابهای شرکتها خالی و جیب کارگرانشان خالی. خطوط تولید خوابیده، تسهیلات و نقدینگی در کُما، بازرگانی خارجی تعطیل، تحقیقاتوتوسعه در قیلوله، مالیوسهام در چُرت، چکها برگشت خورده، انتصابها و مدیریتها در بیسامانترین ایام، متخصصها یک به یک در راه فرودگاه امام، قیمتها ساعت میزند و داد مردم درآمده و بیمارها نه از مرَض که از گرانی دارو میمیرند و داروخانهها ورشکست و کیفیت داروها رو به نزول و سهامداران شاکی و ذینفعان ناراضی و دست مافیا دراز و … و حالا ناگهان تحفهای بهنام آییننامهی عرضه و حمل دارو توسط سکوها!
بدتر هم هست! اینکه در بیاقدامی و محافظهکاری شدید وزارت بهداشت، اول وزارت اقتصاد و حالا وزارت ارتباطات شدهاند متولی و یکسری مهندس مخابرات و کابلکشی دارند برای صنعت مهم دارو و نظام عظیم سلامت و خیل داروسازها و فعالان آن تصمیم میگیرند! و برای مردمی که احتمالا هیچوقت نخواهند فهمید منفعت چهکسی در چیست و سود کی، کجاست؟! حالا چرا باید برای طراحان، مهم باشد که چند ده هزار میلیارد تومان از بودجهی مورد نیاز دارو در سال گذشته پَریده و بانکمرکزی و برنامهوبودجه صلاح دانستهاند بهجای آن پورشه و برنجهندی و شلنگ و سنگپا وارد کنند! چرا فکر کنند به اینکه امسال هم حتما همین تکرار میشود و بدترش هم و قرار است کسری تخصیص دارو به ۱۰۰هزار میلیارد هم برسد و این چه معنایی دارد برای صنعتی که کل آن ۱8۰هزار میلیارد هم بشود یا نشود؟!
طرحهای شکست خوردهی دارویار و بیمه سلامت و پزشکخانواده و همین جدید کمخاصیت! اتفاقا درست طراحی شدهاند و به هدفشان خواهند رسید، چون لابد افقی جز انتفاع فردی و سود گروهی ندارند و برای چیز دیگری جز پُرشدگی کیسهها اجرا نمیشوند! که اگر میشدند متولی خیلی درستودرمان میآمد و مینشست و اقناع عمومی میکرد و همه را راضی به انجام کار؛ حالا یکی میگوید:منفعت ملی… ؛ واقعا!؟ یکی میگوید: برای مردم… ؛ جدی میفرمایین!؟ یکی دم میزند: ماممیهن …! اوه نه تو رو خدا!
دوستان! کجا زندگی میکنید؟
/انتهای پیام/