کاریکاتوری از مدیریتهای این روزگار/
میگفت: طرف، مدیر حرف بود و اعداد دروغین…
از «درهای چرخان» وارد شده بود و روی صندلی لرزان نشسته بود. سقوط را دوست نداشت، اما سقوط دوستش داشت!
با موج میآیند، و با موج میروند، مدیرانِ بیخاصیتِ حرافِ تو خالیِ فشاریِ بیکیفیتِ کمبازده!
میگفت: بدترین شکنجه برای انسان این است که از فساد همه چیز آگاه باشد و بر اصلاح کردن هیچ چیز قادر نباشد.
/انتهای پیام/

