یادداشتهای کوتاه درباره ایرانفارما/
بله، ایرانفارمای دهم، متفاوتتر از دورههای قبل برگزار شد.
بر چشم بد لعنت، و به «سندیکای صاحبان صنایع داروهای انسانی ایران»، که متولی برگزاری بودند، تبریک عرض میکنیم. تا باد چنین بادا.
بخشی از این فضای تفاوت، به شرایط ویژه کشور، و کثرت اخبار در زمینهی کمبودهای دارویی از زمستان گذشته به این طرف و مشکلات گسترده شرکتهای دارویی، کمبود نقدینگی و معضلات تحمیلشده به صاحبان داروخانه، تبعات و اثرات جنگ ۱۲ روزه و… برمیگردد، بخشی هم به جدیت برگزارکنندگان و سفتتر بستن کمربندها.
خوب است زیرا ما ایرانیان، انگار در فشار و جدی شدن موضوعات، بهتر و بیشتر رشد میکنیم.
البته «فنسالاران» هرگز و هرگز قصد کوچک کردن موضوع را ندارد، اما این یادآوری را لازم دیدیم، نباید در باد تمجیدهای بیمحتوا غنود!
یک تیتر؛ «حجم پر شور مردم!»؛ گرای انحرافی بود که در یکی از این کانالها مشاهده شد!
این نگاه «کمیتگرا» که همواره از طرف برخی دستگاهها بهعنوان روشی برای کسب مشروعیت و محبوبیت احتمالی بهکار میرود، با حذف کیفی، وجهه و اعتبار میگیرد و چه لطماتی که…
عزیزان!
دارو، فوتبال نیست! دارو، مجلس ختم هم نیست! که از حجم پرشور مردم (با این توصیفات مغلوط)، امتیازی بیافرینیم!
اتفاقا شاید بهتر باشد که اقبال مردمی را روشمند کنیم تا ازدحام و تزاحمی بهوجود نیاید که اختلال در امور نمایشگاهی و مذاکرات حادث شود؛ و احتمالا هیچ کاری هم از پیش نرود، یا میزبانان همه، درگیر افراد اضافی شوند و…
احتمالا بعضی از این حضورها به جلوهنمایی بعضی از شرکتها هم ختم میشود که کل پرسنل و آشنایان را برای تنعم گیفت ریختهاند در نمایشگاه و…
یادتان باشد ما به «کدال» و عملکرد واقعی شرکتها و بازار و «حقیقت دارو» نگاه میکنیم و وضعیت عمومی دارو را خیلی رئال میبینیم، نه چنین شعاری…
کیفیات خوب بهوجود آمده را در عبارات هیجانی قلابی (ما درخشان و عظیم و چه…) دفن نکنیم!
ایرانفارمای امسال دو پارت بود! ایرانفارمای بالا، ایرانفارمای پایین!
انگار دو نمایشگاه برگزار میشد، یکی در بالای شهر و یکی هم پایین شهر! یکی مملو از جمعیت، یکی خلوت و دنج و دلنشین!
از نیمه سالن به بالا، یک نمایشگاه بود، و از نیمه به پایین، یکی دیگر!
البته با فاصله طبقاتی معکوس!
آنوسط هم که لاین شرکتهای اغلب چینی بود، که چندان خبری هم در آنها نبود! چرا؟
آیا بعضی از شرکتها، سورسها و منابع داخلی را بر طرف خارجی برتری میبخشند!؟ اگر بله؛ چرایش مهم است ها…!
بگذریم! برای برگزاری یک نمایشگاه یکپارچه، لابد میتوان فکرهایی بسیار بهتر را اجرا کرد، استاد شدن در برپایی این نمایشگاهها، اسبابی میخواهد که آنهم فراهم است بهحمدلله…
همه میدانند ما در فنسالاران از موجودیت ارزشآفرین روابطعمومی در شرکتهای دارویی کشور بسیار حمایت میکنیم، هزار مطلب متنوع و بسیار درجه یک هم از موضوعات مرتبط درج کردهایم.
نمایشگاه دارویی، محل جولان و فرصت ارائه بیلان روابطعمومیها است.
اگر بعضی از این شرکتها، میخواهند قدرتنمایی کنند که روابطعمومیشان را جدی نمیگیرند، محدودشان میکنند، یا بهجای روابطعمومی، لشکر واحد بازاریابی و چه و چه را روانه نمایشگاه میکنند، ما عرض میکنیم که خیلی خیلی کار بدی میکنید!
این رفتارها نشانه توسعهنیافتگی و روشهای دیکتاتورمابانه است! برخی از مدیران ارشد این شرکتها نشان میدهند که فهمی از «ارشد بودن» و عبور موقت ندارند.
تردید و تعارف نکنیم این رویه؛ یعنی حذف روابطعمومی از نمایشگاه، یک تخلف سازمانی آشکار -و یک فول بزرگ- بهشمار میرود.
جناب مدیر معزز!
زهر خودتان را -به روابطعمومی کاربلدتان که قدرت ارتباط و PR را میداند، نریزید. احترام بیافرینید و لایق سمتها و عناوین زودگذر دنیاییتان باشید، زیرا زندگی ادامه دارد و…
پیروزی و توفّق رسانهها را میتوان بهعینه در صحنهی صنعت دارو لمس کرد.
یک دهه پیش، صحنه رسانهای دارو، آنقدر خالی بود که به زحمت خبری از آن درج و گسترده، و خبر دارویی فهم میشد!
امروز به لطف حضور رسانههای تخصصی برخاسته از سوشالمدیا، جریان رسانهای دارو، راه افتاده، دارو صاحب زبانی هموارتر و قابل انتقال شده، و بار خبری همین ایرانفارما هم روی دوش رسانهها ایستاده است.
این پیروزی رسانههای تخصصی دارویی کشور نیز است.
همچنین دوستان که در CPHIها گشتهاند، میدانند که همه جای جهان، «پرس» جایگاهی محترم و والا دارد و برایش امکاناتی ویژه در نظر میگیرند، ما انتظار نداریم که خود شرکتهای دارویی، با این شرایط اسفناک نقدینگی، در غرفههاشان برای رسانهها، جایگاهی ویژه در نظر بگیرند، اما حتما از برگزارکننده نمایشگاه انتظار میرود، که به سایر نمایشگاههای جهانی نگاه کنند و احترام «پرس» را نگهدارند.
از اهدای گیفتهای ارزشمند بگذریم، خدماتدهی رفاهی در ایرانفارما، واقعا در حد هیچ است! مگر چند تا رسانهی تخصصی، در این نمایشگاه حضور دارند که نتوانید…
پلیس راهنمایی بیسیم بهدست درهای پارکینگ را بسته! یعنی چی!؟ دور تا دور خیابانهای مصلی هم مملو از خودروهای پارکشده در چند لاین است! آنوقت وقتی با هزار مصیبت، بالاخره ماشین لامصب را پارک میکنی (جریمه هم بله!) و وارد محوطه میشوی، میبینی که فضای داخل مصلی خالیِ خالی است! (جلالخالق! چرا!؟ خداوکیلی دارید مردم را اذیت میکنید!)
یک قطره آب نیست، یک جای نشستن و رستکردن! مانند مکانیاست مجلل و در برهوت!
طبیعیاست که جلال نمایشگاهی و فاقد امکانات رفاهی حداقلی، تهاش بیجلال میشود. خب یا اینجا برگزارش نکنید، یا اگر چارهای نیست، اسباباش را هم فراهم آورید، آپولو که نمیخواهید…!
عزیزان! مختصر و خلاصه میکنم. ما ایرانیان از شنیدن صدای نقد، بیزاریم. من سی سال است که دارم بهعینه این را میبینم! اگر امروز در این وضعیت هستیم، بهخاطر گوش ندادن به نقد است!
فنسالاران هم میتوانست مانند بعضی از این درگاهها از باب تملق وارد و شارژ هم بشود! اما نه…!
🌱یادتان باشد، همواره این «نقد» است که همهی ما را رشد و نجات خواهد داد. عمیقاً خسته نباشید.
/انتهای پیام/