یادداشت سردبیر: از هزار سال پیش حرف نمیزنیم، بیتعهدی برخی از عوامل را در همین دوره «یکسانسازی»ها مرور میکنیم، که آنقدر تندروی کردند که تهش چارهای جز «تغییر بزرگ» نماند!
در مجموعهی بزرگ دارویی کشور که کار میکردم، «مدیر روابطعمومی بلافصل» بودم، یعنی در ارتباط مستقیم با مدیرعامل.
(که نشان از جایگاه ارزشمند روابطعمومی و مدیریت آگاه مجموعه داشت.)
خب! مجموعهای معظم بود پر از حضورهای موثر و مستمر رسانهای، و ما و کلی همکار سایر شرکتها هم آنچنان مشغول به امور بودیم که بهقول عزیزان شب و روزمان را گم میکردیم!
تا اینکه فردی را از رده «پایینتر» به سمت «بالا» منصوب کردند، و افتاد مشکلها!
«یکسانسازی»، دو ور داشت؛ چطوری زمینه حذف آدمهای بزرگ و شاخص را فراهم کنیم، و چگونه پیشدرآمدی هم برای جاسازی آدمهایمان بسازیم!؟
(که البته غالبا هم ناتوان و ضعیف و بدون رزومه بودند!)
پس از تغییر در «چارت سازمانی» شروع کردند!
(آخر مگر «چارت سازمانی» بچهبازی است که دم به دم تغییرش داد؟ اما انگاری در این دوره نامعظم بود!)
/انتهای پیام/