پنج‌شنبه 17 مهر 1404
Tehran
clear sky
26.5 ° C
27 °
26.5 °
11 %
1kmh
0 %
پنج‌شنبه
25 °
جمعه
29 °
شنبه
27 °
یکشنبه
27 °
دوشنبه
28 °
spot_imgspot_img
خانهخبر اولجهد یک فن‌سالار عاشق کار

جهد یک فن‌سالار عاشق کار

گفت‌وگوی ویژه فن‌سالاران با مهندس احمد خارزی؛ مدیرعامل شرکت بهستان دارو/

اشاره: مهندس احمد خارزی را بیش از 10 سال است که می‌شناسم؛ از دور و توام با احترامی زائدالوصف. آن روزها، همکاران از جلسات هیئت‌مدیره دانا و بزرگ‌منشی مهندس خارزی می‌گفتند و داروسازی دانا هم، چشم‌وچراغ هلدینگ شفادارو، و غبطه‌برانگیز برای همکاران داروساز بود. در طول این گفت‌وگو شما به‌عینه می‌توانید ببینید که اغراق نکرده‌ام و شخصی با این سابقه درخشان در صحنه دارویی کشور، که رکورددار ایجاد خطوط دارویی هم هست و حداقل در دو لاین “مکمل” و “داروهای تحت‌لیسانس” هم به دستاوردهایی بزرگ رسیده است، یک فن‌سالار عاشق کارش است که بی‌ادعا و عاشقانه به صنعت داروی این کشور عشق می‌ورزد و کماکان قصد و جهد خود را مقدم بر حواشی و زوائد کرده است. شاید مثل او کم نداشته باشیم، اما قطعا مهندس خارزی یک شخصیت ممتاز است با کارنامه‌ای بسیار پربار در این صنعت پر فراز و نشیب.

در این گفت‌وگو، ما سوال‌ها را حذف کرده و شما مستقیم صحبت‌های ایشان را می‌خوانید.

سردبیر

مهندس احمد خارزی: تیر ۱۳۴۴ در شهر فرهنگی و باپیشینه تبریز به دنیا آمدم. پدر و مادرم هر دو تبریزی، پدرم، مذهبی و فرهنگی، و مادرم هم خانه‌دار بودند. البته پدر به‌رغم سابقه مغازه‌داری در بازار، در دبیرستان هم علوم دینی و ادبیات درس می‌داد. ما دو خواهر و دو برادر بودیم. خواهرانم هر دو دبیر شدند و برادرم دکترای برق دارد.

  • مهندسی صنایع

در سال 1362 دیپلم گرفتم. زمان کنکورم، که اولین سال بعد از انقلاب فرهنگی بود (قبل از آن، دانشگاه‌ها ۴ سال تعطیل شده بودند) در رشته مهندسی صنایع (دانشگاه علم و صنعت تهران) قبول شدم. به صورت کاملا اتفاقی انتخاب رشته کردم و چون ریاضی‌فیزیک خوانده بودم، فکر می‌کردم که باید رشته صنایع را انتخاب کنم.

مهندسی صنایع برای تولیدات صنعتی، یک رشته کلی است که پایه‌اش بیشتر روی ماشین‌ابزار و صنایع فلزی و مدیریت واحدهای تولیدی استوار است؛ و من با چشم‌انداز رقم‌زدن اتفاقات خوب و بزرگ، که در فکرم بود این مسیر را برگزیدم. سال ۶۵، هفت ترمه دانشگاهم را تمام کردم و در صنایع تولیدی مختلف مشغول به فعالیت شدم و تا سال ۷۱ هم در صنایعی غیر دارویی مشغول بودم..،. بعد از خرداد سال 71 به صنعت دارو آمدم.

  • زهراوی، آن اوایل

زمانی که به تبریز برگشتم با معرفی یکی از آشناهایم با مدیرعامل وقت داروسازی زهراوی دیداری داشتم. آنها تازه، کارخانه را راه‌اندازی کرده بودند و نیروی متخصص نداشتند، پس خرداد سال 1371 از من به‌عنوان مدیر برنامه‌ریزی دعوت به کار کردند.

آن زمان، وضعیت کارخانه خوب نبود. مواد اولیه‌ و پروانه‌ های تولید دارو ومتخصصان این حوزه را نداشتیم. بیشتر داروسازان در تهران متمرکز بودند و از نظر داروساز خیلی کمبود وجود داشت.

مدیر تولید کارخانه ، آقای دکتر خسروشاهی بود که بنابه دلایلی کارخانه را ترک کرده و خط تولید، بدون سرپرست و مسئول شده بود. مدیرعامل وقت، آقای دکتر جلالی از من خواست که در زمینه تولید هم کمکی کنم. این به‌نظر یک درخواست ساده بود، اما عملا ریل زندگی من‌را تغییر داد، یعنی باعث شد من تا بطن ماجرا پیش بروم، بیاموزم و با اصول داروسازی صنعتی آشنا شوم.

  • دین بزرگ

این یاد گرفتن را کلا مدیون مسئول فنی وقت کارخانه داروسازی زهراوی جناب آقای دکتر جلال‌زاده عصر جدید هستم، داروساز خیلی مجربی که به رحمت خدا رفت. روحش در آرامش؛ مثل آن‌ها در صنعت خیلی کم داریم…

رفته رفته با صنعت داروسازی آشنا شدم. روز اول به من گفتند که باید سیستم انبار  شرکت  را تعریف کنی. طبیعتاً سیستم انبار کارخانه داروسازی با مراکز دیگر متفاوت بود. من را به کارخانه داروسازی رازک فرستادند که آن موقع کارخانه مادر شرکت ما، یعنی داروسازی زهرآوی بود.

  • فایزر و فرم‌های نجات‌بخش

به رازک که رفتم، دیدم فرم‌هایی هست که مربوط به کارخانه فایزر است و حتی امضای فرم‌های مدیر کارخانه و مدیر تولیدشان هم که اکثرا آمریکایی بودند، موجود و پای فرم‌ها بود.

من هم از روی این فرم‌ها، یک سیستم انبار با زبان و مختصات خودمان برای داروسازی زهراوی طراحی کردم. مدت زیادی هم آن فرم‌ها به همان شکل در کارخانه داروسازی زهراوی مورد استفاده بود. یعنی ما همان سیستم را ادامه دادیم و سعی کردیم خودمان را با آن منطبق کنیم که نیازهای روز را برآورده کند. سال‌ها در زهراوی با همان سیستم‌ها کار می‌کردیم.

حدود ۸ سال (از سال ۷۱ تا ۷۹) در زهراوی بودم. در آن‌جا معاون بهره‌برداری، معاون بازرگانی، مدیر برنامه‌ریزی و انبار شدم و در سمت‌های مختلف دیگر هم تجربه‌هایی خوبی را کسب کردم.

هم‌زمان 2 سال تا ظهر در داروسازی کار می‌کردم و از ظهر تا ۱۲ شب هم مدیر تولید تراکتورسازی تبریز بودم.

  • به‌سوی سرنوشت

یک روز همراه آقای دکتر توحیدی که مدیرعامل ما بود، در جلسه هیئت مدیره با آقای دکتر نجفی‌عرب شرکت کرده بودیم. آن موقع ایشان، کارخانه‌ای را در باکو با طرف آذری (از طرف تی‌پی‌کو) شریک شده بودند و قرار بود راه‌اندازی کنند و در جلسه اعلام کرده بودندکه فردی را برای راه اندازی کارخانه آذرفام باکو نیاز دارند.

قبل‌تر هم فردی را به باکو فرستاده، و وی به دلیل مشکلاتی که وجود داشت، ادامه نداده و بیرون آمده بود و چهار پنج ماهی کارخانه بدون سرپرست مانده بود.  دکتر نجفی‌عرب دنبال فردی آذری‌زبان می‌گشتند که کار دارویی و مهندسی را بداند تا بتواند برود باکو و کمک کند. مدیرعامل هم من را معرفی کرد.

خوب یادم هست که نزدیک عید بود و دکتر نجفی‌عرب، من را خواستند، اعتماد کردند و گفتند یک هفته برو، و گزارشی از وضع آن‌جا برای من تهیه کن. رفتم و گزارشی نوشتم و فکس کردم. زیر همان فکس، ماموریتی یک ساله به من داده شد و گفتند “برای یک‌سال به عنوان مامور آن‌جا بمان.”

بعدها همسر و فرزندم هم به باکو آمدند، یک سال‌مان، شد 7سال! سر آخر هم، به علت فوت پدرم مجبور به بازگشت به ایران شدم و درخواست اتمام ماموریت کردم و به ایران برگشتیم.

  • افکار بلند

کارهای دکتر نجفی‌عرب ستودنی است. زمانی‌که صنعت داروی ما، برای صادرات دارو زیرساخت‌های لازم و بسته‌بندی‌های مناسب نداشت، یا اساسا چیزی به‌عنوان صادرات دارو مطرح نبود و به ذهن کسی خطور نمی‌کرد، ایشان برنامه هایی داشتند که استاندارد تولید دارویی‌مان از یک سطحی بالاتر برود، رقابت به وجود ‌آید و داروی تولیدی ما به کشورهای مختلف صادر ‌شود.

  • داستان شرکت آذرفارم باکو

دکتر نجفی‌عرب با یک شریک رده بالا، از مقامات دارویی کشور آذربایجان و یک ایرانی مقیم کشور ترکیه؛ که کتاب فارماکوپه ترکیه را تدوین کرده بود؛ شریک شده بودند و یک کارخانه داروسازی با استانداردهای روز کشور آذربایجان تاسیس کردند. این کارخانه علاوه بر کار تولید دارو، داروهای نیمه ساخته را از ایران می‌آورد و با یک بسته‌بندی جدید با نام شرکت مشترک آذربایجان، ترکیه، ایران عرضه می‌کرد. یک سری داروهای محلی را هم تولید می‌کرد؛ مثلاً آمپول ب کمپلکس یا تعدادی از شربت‌ها که به صورت بالک از ایران می‌آمد و در آن‌جا در شیشه پر می‌شد و…، آن‌زمان حدود ۱۰۰ تا محصول داشتیم.

از ایران هم تعدادی داروهای ایرانی تولید شرکت‌های مختلف را می‌آوردیم و با بسته‌بندی و برند خودمان آن‌جا عرضه می‌کردیم. یک سری داروها کاملاً آماده می‌آمد و یک سری را هم صفر تا صدش را در باکو تولید می‌کردیم. تکنولوژی را هم از ایران آورده بودیم.

اوایل کار، کارخانه خط قرص و شربت و پماد داشت و خط ویالش را هم بعدا”راه اندازی کردیم.

شریک ترک هم دستگاه‌های کارخانه‌ای را؛ که در ترکیه تعطیل شده بود؛ به باکو آورده بود، و بعضی از آنها دستگاه‌های خوبی هم بود.

آن‌موقع آدم فنی و داروسازی که کار را بلد باشد، نداشتند. بنابراین ما هم با کمک متخصصانی که از رازک و داروپخش برده بودیم، کارخانه را در آن‌جا راه‌اندازی کردیم و…

سهامدار عمده شرکت آذرفارم، شرکت داروپخش باکو بود. این شرکت خودش سه چهار تا سهام‌دار داشت که شرکت‌های رازک و داروپخش و اکسیر خودمان بودند. من مدیرعامل داروپخش باکو بودم که در حقیقت همه‌کاره شرکت آذرفارم بود. شرکت آذرفارم ترکیه‌ای، آذری و ایرانی بود که در حقیقت ما اداره می‌کردیم و آن‌ها، فردی که متخصص باشد نداشتند.

  • سرم‌سازی در باکو

کنار این کارخانه، یک کارخانه سرم‌سازی هم بود که در ترکیه تعطیل شده بود و دستگاه هایش را به آن‌جا آورده و تجهیزاتش را نصب کرده بودند و شرکت شهیدقاضی هم ۵ درصد آن‌را خریده بود. شرکت شهیدقاضی محصول را به اسم همان‌جا ارسال می‌کرد و لیبل آن‌جا را می‌زدند و می‌فروختند.

سیستم داروسازی در کشور آذربایجان به شکلی بود و هست که از واردات، بیشتر از تولید داخل حمایت می‌کنند. به همین علت عملا خارجی‌ها، مثل ترک‌ها و هندی‌ها بیشتر از این‌که به فکر سرمایه‌گذاری در آن‌جا باشند، به فکر فروختن دارو هستند!

به هر حال، باکو یک جای پایی برای کشورمان بود که من هم هفت سال از عمرم را وقف آن کردم. اواخر کار، پدرم مرحوم شد و مادرم تنها ماند، به دکتر نجفی‌عرب گفتم اجازه بدهید برگردم ایران. اولش مخالفت کرد، اما همزمان شد با خروج ایشان از تی‌پی‌کو؛ و منم از فرصت استفاده کردم و زمانی که آقای دکتر محمدزاده، مدیرعامل شد، درخواست دادم و موافقت را نهایی کردم.

  • داروسازی زکریا

 مرداد سال 1385 به ایران برگشتیم و چون مامور از زهراوی بودم می‌خواستم به زهراوی برگردم، اما دیدم همکارم آقای دکتر خسروشاهی آن‌جا فعال است و گفتم اجازه بدهید من جای دیگری بروم. گفتند؛ خب داروسازی زکریا هست؛ اما شرکت مشکلاتی دارد و اخیراً تغییراتی هم داشته است. آقای مهندس رمضان‌زاده تازه آمده بود و نیاز به کمک داشت و… روز اول، حکم من را در داروسازی زکریا در تبریز به عنوان مدیر کارخانه صادر کرد و حدود دو روز بعد هم شدم قائم مقام. در فاصله یکی دو سال، مدیرعامل هم رفت و آقای دکتر ملاکی مدیرعامل شد. آن موقع سهام ما؛ ۴۳ درصد برای تی‌پی‌کو بود و ۳۸ درصد برای صندوق بازنشستگی، حدود ۱۶ درصد هم برای شرکت جابربن حیان بود. مدیریت شرکت هم که با تی‌پی‌کو بود.

  • زکریا شد “دانا”

آن موقع به واسطه مشکلاتی متعدد که شرکت زکریا داشت سر نخواستن سهام آن‌جا دعوا بود و هیچکس خریدارش نبود. اما آقای دکتر تربتی، مدیرعامل وقت شفادارو آمد و 38 درصد سهام متعلق به صندوق بازنشستگی را خرید. در آن زمان انتقادها از ایشان بابت این خرید شدت گرفت. سر خرید هم حرف و حدیث پیش آمد. جناب دکتر ملاکی تصمیم گرفتند از شرکت بروند لذا چند باری هم با من تماس گرفتند؛ من قائم مقام شرکت بودم و عملاً کارخانه را اداره می‌کردم. راستش! خیلی مقاومت کردم که مدیرعامل نشوم چون هنوز فکر می‌کردم به آن سطح مورد نظر نرسیده‌ام؛ و همچنین نمی‌خواستم که دکتر ملاکی برود. اصرارها شروع شد و انکار من هم؛ یک ماهی مقاومت کردم که سمت را قبول نکنم، منتها اصرار کردند و بدون اینکه رضایتی داشته باشم سرانجام حکم را زدند.

آقای دکتر منتصری آن موقع عضو هیئت‌مدیره ما بود و گفت؛ توکل کن و برو جلو. آن “برو جلو”، از سال ۱۳۸۶ شروع شد و تا سال ۱۴۰۰ که مدیرعامل شرکت دانا بودم، ادامه یافت.

  • ریکال و تغییر نام زکریا

اسم شرکت در زمان مهندس رمضان زاده به دانا تغییر کرد. اوایل، شرکت زکریا یکی دو بار محصولاتش برگشت خورده بود و داروخانه‌ها نگاه خوبی نسبت به محصولات شرکت نداشتند و از طرفی هم نام شرکت مناسب نبود. یعنی نام شرکت، “زکریای تبریز” ثبت شده بود. حالیاکه زکریا اصلاً مربوط به تبریز نیست! به‌هر حال بنا به تصمیم هیئت مدیره وقت، اسم شرکت به نام شرکت داروسازی دانا تغییر کرد، ، قبل از اینکه من مدیرعامل بشوم، اسم شرکت را عوض کردند و در واقع من مدیرعامل “دانا” شدم.

  • سر به سر با عبیدی

در آن زمان شرکت دانا اوضاعش جالب نبود و تقریباً کارش با بانک‌ها قفل بود. من روز اول آمدم و بچه‌ها را جمع کردم و گفتم شرکتی که ۳۲ هکتار فضا دارد به نظر من قابلیت این را دارد که شرکت نخست داروسازی ایران باشد. من به شما قول می‌دهم که اگر شما کمک کنید این را محقق کنیم. دوستان هم خندیدند! حق داشتند! پول نبود، مواد اولیه نبود، خط قابل و درست‌ودرمانی نبود و…؛ اما اراده و امید بود و این همه داستان است. به آن روزی رسیدیم که از لحاظ فروش و سود رتبه اول ایران را داشتیم و شرکت عبیدی بعد از ما قرار گرفته بود.

در سال‌های 1399 و ۱۴۰۰ ما سه چهار سال پشت هم در فروش و سود رتبه اول بودیم و حاشیه سودمان بالای ۵۰ درصد شده بود. ما در زمینه‌هایی کار کردیم که در کشور کسی سراغش نرفته بود؛ مثل مکمل‌ها.

  • داستان مکمل‌های ایرانی

ما تا سال 1395 تقریبا تولید مکمل در ایران نداشتیم و اگر هم بود، خیلی محدود بود. فقط در یکی دو شرکت مثل داروسازی اسوه بود، که آن هم دو سه تا مکمل ساده مثل ویتامین جوشان یا شربت مولتی ویتامین تولید می‌کرد!

یک روز من دیدم این‌همه مکمل وارد کشور می‌شود که همه این‌ها در ایران قابل تولید است و هیچکس چرا به فکر نیست!؟ خب! مکمل در ایران جایگاهش باز نشده بود. اما در خارج پزشکان برای پیشگیری و کمک به بیمار روی این‌ها کار می‌کردند. الان مثلاً ما می‌دانیم بخشی زیاد از مردم ایران کمبود ویتامین D3 دارند!

خاطره‌ای بگویم! شدیداً کرونا گرفته‌بودم و در آزمایش‌خون، میزان D3 به‌جای 30 واحد ۱۱ واحد بود! دکتر به من گفت؛ شما دسترسی به D3 ندارید؟ گفتم آقای دکتر! من در سال ۵۰۰ میلیون عدد D3 تولید می‌کنم. ولی هنوز خودم یک دانه هم نخورده‌ام! یا مثلا خانم‌ها کمبود کلسیم و پوکی استخوان دارند! در کل دنیا تبلیغات مکمل و فروشش با رعایت مقرراتی آزاد است. یعنی در سوپرمارکت‌ها تعداد زیادی از مکمل‌ها را برای فروش گذاشته‌اند. در این‌جا، تمام مکمل‌ها به داروخانه‌ها رفته و به شکل دارو خریده می‌‌شود و مردم عادی، فکر می‌کنند که مکمل دارو است. در صورتی که این طور نیست.

مردم نسبت به مکمل ها آگاهی بالایی ندارند. مشکل ما این است که اکثر مردم نمی‌دانند مثلاً ویتامین D3 بدن‌شان باید در چه حدی باید باشد و کنترل نمی‌کنند. هیچکس نمی‌داند کلسیم بدنش باید چقدر باشد. آگاهی‌رسانی هم که نداریم!

الان من عضو هیئت‌مدیره سندیکای مکمل‌ هستم و یکی از مباحثی که هر روز با دوستان بحث داریم این است که ما چقدر به مردم اطلاع‌رسانی کردیم که مکمل را صحیح مصرف کنند!؟ در صورتی که در شبکه‌های ماهواره‌ای هر محصول بی کیفیتی را به‌عنوان مکمل با لوگوی سازمان غذاودارو، و سیب سلامت و علامت FDA می‌گذارند و می‌فروشند.

مثلاً تبلیغ می‌کنند اگر قرص ال آرژنین بخورید، هر ماه هفت سانت قدتان بلند می‌شود! خیلی‌ها این‌ را باور می‌کنند! با فتوشاپ، خانم و آقایی را در کنار هم می‌گذارند و یک دفعه خانم قدش بلند می‌شود! متاسفانه وزارت بهداشت، تلویزیون و شبکه سلامت، یا رسانه‌ها عموما نتوانسته‌اند به شکلی صحیح مردم را با مکمل آشنا کنند.

  • آغازی بر یک جریان؛ مکمل

آن زمان رفتم پیش آقای دکتر دیناروند و به ایشان گفتم؛ ما در زهراوی و دانا امگا3 تولید می‌کنیم که موادش از پلاریس فرانسه و ژلاتینش هم روسولیت فرانسه است که دو تا از بهترین منابع دنیا هستند. چرا ما باید در ایران این‌همه برند وارداتی امگا داشته باشیم که اصلاً معلوم نیست در کجا تولید می‌شوند!؟ چرا این‌ها بیایند در ایران، و محصول را به اسم خارجی بفروشند و محصول ما به اسم ایرانی گوشه داروخانه بماند و مردم آن را ترجیح بدهند و بگویند خارجی هست. آخر این انصاف است!؟ ایشان هم من را آن موقع به آقای دکتر جمشیدی، معرفی کرد که مدیرکل اداره مکمل بود. پیش او رفتم و گفتم آقای دکتر ۵۰ الی ۶۰ نمونه مکمل امگا وارد کشور شده و مجوز داده می‌شود. لطفا”اگر به تولیدات داخلی اعتقاد دارید اینها را محدود کنید!همزمان دستوراتی هم از دولت آمد برای محصولاتی که در ایران تولید می‌شد، که واردات را محدود کنید. لذا محدودیت واردات مکمل‌ها کم کم شروع شد و همزمان شروع کردیم به تولید جایگزین مکمل‌های وارداتی. اولین شرکتی شدیم که با حجمی بالا مکمل تولید می‌کردیم. با مکمل‌های ساده شروع کردیم مثلاً ویتامین E که فرمولاسیون خاصی ندارد و یک ماده ویتامینی است که در یک پوسته‌ای پر می‌شود. یا مثلاً امگا۳ که آن هم فرمولاسیون خاصی ندارد.

بنابراین ما سعی کردیم محصولی تولید شود با استاندارد جهانی و خوشبختانه کارمان هم گرفت و تفاوت قیمت هم خیلی بود. هم قیمت را ارزان‌تر می‌دادیم و هم با کیفیت بالایی محصول تولید می‌شد.

هیچ کجای دنیا مکمل را با استانداردهای داروسازی تولید نمی‌کنند و ضوابط تولید مکمل، بیشتر بر اساس ضوابط تولید کارخانه‌های غذایی است. ما در ایران در کارخانه‌های دارویی مکمل تولید می‌کنیم و این خیلی متفاوت است.

  • دستورالعمل PIC/S

الان وقتی کارخانه‌های ما را ارزیابی می‌کنند، با دستورالعمل PIC/S  ارزیابی می‌شود که دستورالعمل‌های تولید دارو است. منتها چون دستورالعمل مشخصی برای تولید مکمل نیست از همان استفاده می‌کنند. که روی این هم بحث داریم که چرا در آمریکا که پیشقراول این کار بوده، کارخانه‌های مکمل در حد کارخانه‌های غذایی و استانداردها غذایی است؛ ولی ما این‌جا بر اساس استانداردهای دارویی مکمل را تولید می‌کنیم!؟

خلاصه کنم میلیاردها دلار سالانه صرف خرید و واردات مکمل‌ها می‌شد که در ظرف سه چهار سال همه‌اش تبدیل به تولید داخل شد و الان تقریباً واردات مکمل صفر است و همه در داخل تولید می‌شود. ما در شرکت دانا بالای ۱۰۰ نوع مکمل تولید می‌کردیم و در ایران رتبه اول فروش مکمل بودیم. برگ برنده‌مان در دانا در حوزه مکمل بود که توسعه‌اش دادیم. مخصوصاً زمانی که به ایام کرونا خورد و مردم به شدت به سمت مکمل آمدند و کار ما هم گرفت.

  • بسته‌بندی و پکیجینگ

من برای اولین بار در بین کارخانه‌های دارویی، کارخانه تولید شیشه ویال را هم راه انداختم. آن موقع شیشه ویال و پوکه آمپول گران بود و از خارج می‌آمد؛ در شرکت دانا یک کارخانه تولید شیشه راه انداختیم و ماشین‌آلاتش را هم از کشور چین وارد کردیم.

ما بزرگ‌ترین مصرف‌کننده شیشه‌های ویال در ایران بودیم. چون نزدیک ۱۰۰ میلیون ویال در سال تولید می‌کردیم و همه نیاز به شیشه ویال داشتند. شیشه‌های ویال مورد مصرف در ایران اکثراً تیپ ۳ بود و شیشه‌های تیپ 3 به روش “مولد” تولید می‌شوند. در آن زمان شیشه‌های دارویی مولد تولیدی شرکت رازی و “شیشه دارویی مفید” تقریبا” برای تولید اکثر محصولات ویال‌های تزریقی استفاده می‌شد. این شیشه‌ها چون شیشه‌های مولد هستند یعنی با حلالی که درونش ریخته می‌شود، PH مایع را تغییر می‌دهند .این تغییرات ممکن است منجر به کاهش پایداری محصول شود. من برای حل این مشکل گفتم می‌خواهم کل این شیشه‌ها را تبدیل به شیشه تیپ یک کنم.

شیشه تیپ یک، شیشه‌ای است که از تویوب تولید می‌شود و شیشه‌ها تاثیر بسیار کمتری روی PH  ماده داخل دارند و PH نسبتا ثابت می‌ماند. اکثر اوقات می‌توان مایعی را که داخلش آماده شده تا ۴۸ ساعت نگه داشت و اتفاق خاصی هم نمی‌افتد.

 این شیشه‌ها را دو شرکت داروشیشه و پارس آمپول تولید می‌کردند و تویوب‌شان را از اروپا وارد می‌کردند و به همین علت گران بود. آن موقع هم پنیسیلین در ایران خیلی مصرف می‌شد و  ما می‌خواستیم پنیسیلین را کلاً در این شیشه‌ها عرضه کنیم.

با این دو شرکت صحبت کردم و گفتند که چون مواد اولیه ما اروپایی است خیلی هم قیمت را نمی‌توانیم پایین بیاوریم. من هم دیدم اگر با این قیمت بخرم، چون قیمت پنیسیلین خیلی ارزان بود، امکان نداشت و اداره دارو و بیمه‌ها هم مشکل داشتند لذا دیدم تنها کاری که می‌توانم بکنم این است که شیشه‌ها را خودمان تولید کنیم.

در سال 1392 رفتم تکنولوژی‌ و ماشین‌آلاتش را در چین پیدا و تهیه کردم و خودمان کارخانه شیشه ویال را راه انداختیم. این باعث شد که کل شیشه‌های تیپ 3  شرکت را به تیپ یک تغییر بدهیم و قیمت تمام شده ما پایین آمد و سود شرکت هم بالا رفت.

  • دوران کووید19 و بعدش

کار بزرگی که در ایام کرونا کردیم اصلاً اجازه ندادیم کمبود آنتی‌بیوتیک احساس شود. چند تا خط ویال راه انداختیم و تا زمانی که من آن‌جا بودم (تا سال 1400) مطلقا بحث کمبود آنتی‌بیوتیک در کشور مطرح نبود.

در دوران کرونا همه سراغ ماسک رفتند که خودش یک پیشگیری خوبی بود. همه ویتامین می‌خوردند و خیلی رعایت می‌کردند. آنفولانزا و سرماخوردگی‌های عادی که همیشه در کشور شایع بود همه‌اش جمع شده بود. کرونا که تمام شد و باعدم رعایت آن موارد بهداشتی، موج آنفولانزایی عجیب در کشور شایع شد و شرکت‌ها هم به آن اندازه‌ای که باید به موقع تدارک ندیده بودند. مثلاً سوسپانسیون‌های آنتی‌بیوتیک به مقدار نیاز آماده نکرده بودند. چون ملاک آمار، یکی دو سال قبل بود و مصرف این‌ها به‌شدت پایین آمده بود. من یادم هست همین سوسپانسیونی که کمبود شده بود و شرکت‌ها را متهم می‌کردند که تولید نکردید، سال قبلش شرکت‌ها با جایزه می‌فروختند و کسی نمی‌خرید. در تعدادی از کارخانه‌ها مقداری زیاد از این دارو اکسپایر شده و تاریخش گذشته بود! چون کسی نمی‌خرید. سال بعدش ورق برگشت؛ کرونا که جمع شد، آنفولانزا و سرماخوردگی حمله کرد. فقط هم در ایران هم نبود، در آمریکا و چند کشور دیگر هم کمبود آنتی‌بیوتیک پیش آمده بود که برای آنها هم غیرمنتظره بود.

  • دانا و تولیداتش

بعد از این‌که من به شرکت دانا آمدم شرکت دانا جان گرفت و خط‌های جدید زدیم و ما رتبه اول تامین کننده انواع ویال‌های آنتی‌بیوتیک مثل سفتریآکسون، سفازولین، سفتازیدیم و سفپیم و پنیسیلین‌ها و پنم‌ها شدیم. ما خط پنم را هم راه انداختیم.

دوم در سافت‌ژل‌ها ما رتبه اول بودیم. ما ۶ تا خط داشتیم و ظرفیت تولید ۲ میلیارد سافت‌ژل‌ را در سال فراهم آورده بودیم؛ که من یادم هست ما یک میلیارد و سیصد میلیون عدد هم تولید کردیم. خیلی رقم بزرگی بود. ژلوفن هم محصول اصلی ما بود و هر سال ما فقط ۳۰۰ الی ۴۰۰ میلیون عدد ژلوفن تولید می‌کردیم؛ درD3  ، 400 الی ۵۰۰ میلیون عدد تولید داشتیم. در زمان کرونا مثل آب خوردن D3 مصرف می‌شد و ما نگذاشتیم کمبودی حس شود و مرتب تولید می‌کردیم؛ تولید مکمل‌هایی مانند امگا3 و ویتامین E. در سافت ژل‌ها رتبه اول بودیم، برای اولین بار در ایران کپی محصول فارماتون را در کشورمان تولید کردیم. در ویال‌های تزریقی هم رتبه اول بودیم.

در آنتی بیوتیک‌های خوراکی مثل آموکسیسلین و کواموکسی‌کلاو، ما جزو 3 شرکت اول به‌حساب می‌آمدیم. در داروهای غیر آنتی‌بیوتیک ما زیاد نقشی نداشتیم، ولی حضور عادی خودمان را داشتیم.

مهم‌تر از این‌ها این‌که ما ماده اولیه هم تولید می‌کردیم. مثلاً آموکسی سیلین و پتاسیم کلاوولانات و سفیکسیم و سفالکسین تولید می‌کردیم. در آنتی‌بیوتیک تزریقی تنها شرکتی بودیم که در خاورمیانه سفتریآکسون تولید می‌کرد.

کارخانه شیشه ویال هم راه انداخته بودیم، که برای مصرف داخلی بود و کم‌و‌بیش فروش هم داشتیم. این‌ها باعث شد که شرکت دانا، یک جهشی خوب بکند و بالا بیاید و خودش را به رتبه اول داروسازی در ایران بکشاند.

شرکت دانا واقعا دارای یک پتانسیل نهفته است. آن زمان هم می‌خواستیم نامش را مثل داروپخش عوض کنیم و تبدیل به کارخانجات داروسازی بکنیم چون خیلی بزرگ‌تر از یک کارخانه  است. ۳۲ هکتار است و یک روزه نمی‌شود کارخانه را گشت، از بس بزرگ است.

  • بازنشستگی و دوره جدید

من از ۲۱ سالگی در این مملکت، و در چند کارخانه و شرکت، مدیر و معاون و مدیرعامل بوده‌ام (الان 60 سالم است)، با این اشتیاق (کار و راه‌اندازی خط تولید) رشد کرده ام. احساسی که آن موقع نسبت به توسعه کار داشتم با احساسی که الان دارم نه تنها هیچ فرقی نکرده، بلکه الان علاقه و اشتیاقی بیشتر نسبت به امور توسعه‌ای در صنعت داروسازی دارم.

من در دانا ۶ خط سافت ژل، خط قرص و کپسول غیر آنتی‌بیوتیک، خط شربت و قطره خوراکی، خط قطره چشمی، خط سرم، خط شیشه ویال، خط سوسپانسیون‌ها، خط قرص‌های آنتی‌بیوتیک و خط تولید مواد اولیه پتاسیم کلوولانات را با همراهی همکارانم در شرکت راه انداختم. (در “بهستان‌تولید” هم (در این مدت) تا الان ۱۰ الی ۱۲ تا خط راه‌اندازی کرده‌ام.)

در شرکت دانا از سابقه کار ۳۵ ساله عبور کرده بودم. بعد هم داستان حقوق‌های نجومی پیش آمده بود! (واقعا الان که ارزیابی می‌کنیم، خیلی خنده‌دار است!) حقوق مدیرعامل فولاد مبارکه با مدیرعامل کارخانه‌ای که سه نفر پرسنل داشت، یکی بود! بعد می‌گفتند که دست ما بسته است!

 خروج من از دانا حدود یک سال طول کشید و خیلی هم تلاش کردند که از آن‌جا بیرون نیایم. می‌گفتند؛ از اولش این‌جا بودی و خودت ساختی و خودت به نتیجه رساندی، بمان و بهره‌اش را ببر!

آقای درستکار! من حالم با کار، خوب می‌شود، اما خب یک استانداردهایی هم دارم، بعد از همه این صحبت‌ها، دیدم دیگر جای ماندن نیست و بهتر است به بخش خصوصی بیایم (تعدادی زیاد دعوت به کار داشتم…) و همین‌کار را کردم. سیستمی که نتواند برای تلاش و پشتکار قابل احصا، و امانت و درستی و روندهای پیشرفت، محملی تعریف کند و پشتیبانی کند، دیگر انگیزه ای برای ماندن در آدم ایجاد نمی کند.

  • هلدینگ بهستان

اما در معرفی هلدینگ بهستان عرض کنم؛ که خب چندین شرکت دارد؛ بهستان پخش، بهستان‌دارو (که شرکت واردات دارو ‌است)، شرکت تولید دارویی بهستان که همین‌جا است (فلسفه ایجاد این شرکت این بوده که داروهایی را که در آن زمان وارد می‌شده، کم کم تکنولوژی تولیدش را به داخل کشور منتقل کنند و این محصولات این‌جا تولید شود و کارخانه را با استانداردهای خیلی بالایی ساخته‌اند تا بتوانند پاسخگوی استانداردهای جهانی هم باشد)، شرکت بهستان بهداشت و شرکت بهستان پلاسما. هر کدام از این شرکت‌ها ماموریت‌های خودشان را دارند.

  • مدیرعامل بهستان‌تولید

در سال ۱۴۰۱ مدیرعامل بهستان تولید شدم. این‌جا کلاً یک خط قرص و کپسول داشت. خیلی هم تلاش می‌کردند که این‌جا را توسعه بدهند. منتها مدیرعامل‌ها، مدتی‌کوتاه در این‌جا می‌ماندند و نمی‌توانستند تغییرات جدی ایجاد کنند. به‌قول شما، فن‌سالارانی بزرگ هم در این‌جا بوده‌اند؛ آقایان دکتر فرهت، دکتر رادمنش، دکتر چاوش‌زاده، دکتر بلوچستانی، اما مدت کمی بودند و…

  • تحول در مکمل…

در این‌جا اول خط شربت را راه انداختیم و بعد خط قطره و بعد خط‌های ساشه و مکمل‌های ورزشی را راه انداختیم (در شرکت دانا هم اولین خط مدرن پودر ورزشی را راه انداختم که الان هم هست و گواهی GMP دارد).

من در سندیکای مکمل بودم و چند کارخانه تولید مکمل‌های ورزشی را بازدید کردیم. دیدم که شرایط تولید مکمل‌های ورزشی مطلوب نیست! یک روز هم به باشگاه بدنسازی رفته بودم، دیدم که چه اوضاعی هست و  تعدادی محصول ورزشی توسط آن باشگاه‌ها عرضه و توصیه می‌شد، اصالت کالا معلوم نبود و امکان وجود مواد نیروزا و مواد دیگر در محصولات وجود داشت؛ و مربیان بدنسازی هم بدون اینکه آگاهی و تحصیلات مرتبط داشته باشند، مکمل تجویز می‌کردند و جوانان هم حرف آن‌ها را قبول داشتند! مثلاً مربی، به پسر خود من گفته بود که روزی باید یک ویتامین D3 ۵۰ هزار بخوری. به پسرم گفتم که برو به مربی‌ات بگو که یک آشنای دکتری دارم و پرسیدم، گفته این مقدار زیاد است و این را باید حداقل ۱۵ روز یک بار بخوری. آن مربی هم گفته بود که دکترها سواد ندارند! (می‌خندد…)

خلاصه این‌ها را که دیدم، مصمم شدم تحولی در این حوزه ایجاد کنم و خط تولید پودرهای ورزشی استاندارد را در ایران راه انداختم که گواهی GMP گرفت. عین همان را با یک سری تغییرات در این‌جا انجام داده‌ام.

خط شربت و خط قطره خوراکی و خط ساشه و خط پودرهای ورزشی و خط سافت ژل و خط ویال‌های پودری و ویال‌های مایع و خط تولید محصولات هازارد که جزو بهترین خط‌های ایران است، یک خط جدید قرص و کپسول و خط قطره‌های چشمی و خط نازل اسپری را هم در این 3 سال راه انداخته‌ایم. با توجه به اینکه این شرکت محصولات تحت لیسانس تولید می‌کند تا ما گواهی GMP نداشته باشیم، کسی سراغ ما نمی‌آید و تحت لیسانس شرایط خودش را دارد. دستگاه‌های‌مان هم عمدتاً اروپایی است.

تکنولوژی تولید محصول و فرمولاسیون را هم به عنوان محصولات تحت لیسانس از اروپا می‌آوریم.

  • چرا داشتن گواهی GMP لازم است

دارو کیفیتش متاثر از چند چیز است. یک بخش به ماده اولیه‌اش برمی‌گردد. اگر ماده اولیه دارو مناسب نباشد طبیعتاً داروی خوبی نمی‌شود. بخش بعدی به فرمولاسیون دارو برمی‌گردد. یعنی شما ترکیب یک قرص را باید طوری فرموله کنید که با یک روند مشخص در معده و روده باز و جذب شود. اگر این را درست مدیریت نکنید، ممکن است بخشی زیاد از دارو دفع شده و جذب نشود و بدن نتواند بهره‌ای را که مد نظر است ببرد یا عوارض ایجاد کند.

بخش بعدی نظارت‌هایی است که برای تولید  دارو انجام می‌شود و شرایطی که برای تولیدش وجود دارد .مثلا”الان شما آشپزخانه‌ای دارید و می‌خواهید آشپزی کنید و بهترین مواد اولیه را دارید و آشپزتان هم قابل است. مواد و ظرف و ظروفتان هم درست است. منتها شرایطی که در آن‌جا باید تولید کنید مناسب نیست پر از مگس و آلودگی است. خوب در این فضا شرایط تولید مناسب نیست. مثلا ممکن است یک مو هم از غذا در بیاید. وقتی شما این غذا را مصرف می‌کنید طبیعتاً ناراحت می‌شوید. به‌رغم اینکه مزه‌اش خوب باشد، اما از کیفیت این دارو یا غذا مطمئن نیستید و ممکن است درونش آلودگی نفوذ کرده باشد. پس بخشی از کیفیت دارو هم برمی‌گردد به آن شرایط لازم GMP که برای تولید دارو که باید رعایت شود. در کنار این، شما آزمایشگاه قوی می‌خواهید که محصول تولیدی شما را تایید کند و اطمینان حاصل نمائید این دارو  همان چیزی‌ هست که شما می‌خواهید.

کنار این، شما یک سیستم تضمین کیفیت قوی می‌خواهید. یعنی  محصول  شما تحت یک شرایط تضمین شده از لحاظ کیفی تولید می شود یعنی اینجور نباشد که  امروز دستگاه‌تان یک جور و با یک کیفیت تولید کند و فردا جوری دیگر؛ امروز موادتان یک جور باشد و فردا با کیفیت دیگر!

سیستم تضمین کیفیت، یعنی سیستمی که تضمین کند امکانات شما به روش بهینه عمل می‌کند. ؛ در کنار این‌ها سیستم‌هایی برای کنترل محصول و اثرات آن بر بیماران بعد از فروش هم هست.

مهندس احمد خارزی؛ مدیرعامل شرکت بهستان دارو

داروی تحت لیسانس؛ یعنی ارتقای کیفیت در داخل

ادامه صحبت‌های مهندس احمد خارزی :

  • برویم سراغ داروهای تحت لیسانس

اکنون ما در شرکت بهستان‌تولید، داروی تحت لیسانس تولید می‌کنیم. مثل داروی (امنیک Omnic) یا تامسولوسین؛ که داستانی شیرین دارد. آن‌ها (شرکت‌های مادر) مرتب پیگیر هستند که احتمالا اگر شکایاتی از مشتریان می‌گیرید، حتما باید هم به ما، و هم به اداره‌کل داروی کشورتان منعکس کنید. مثلا”اگر یک نفر این دارو را مصرف کرد، و فشارش بالا رفت یا سرگیجه گرفت، می‌گویند ما باید بدانیم؛ چون ما در ده‌ها کشور این دارو را می‌فروشیم و همه این‌ گزارش‌ها را جمع می‌کنیم و می‌اندیشیم که چه باید بکنیم که عوارضش به حداقل برسد، یا اگر دیدیم عوارض از حدی بالاتر است، جلویش را بگیریم.

می‌گویند اداره‌کل داروی‌ کشورتان هم باید این موضوعات را بدانند. چون دارو ممکن است احتمالا در یک شهرستان دیگر یا در یک نژاد خاص، مشکلی ایجاد ‌کند. انسان‌ها از نظر بدنی با هم متفاوت‌اند. دارو هم ممکن است در آبادان، مثلا یک اثری بگذارد و در مشهد اثری دیگر. داروی تحت لیسانس یعنی دارویی که شما همه این‌ها را رعایت می‌کنید.

  • همه‌چیز در مطابقت با استانداردها

آن‌ها اول می‌آیند و امکانات شما را کامل بازرسی کرده و ارزیابی می‌کنند که آیا این کارخانه، قابلیت تولید این دارو با استانداردهای لازمی را که  آن‌ها می‌خواهند، دارد یا ندارد. بعد هم آن دارو را به صورت آزمایشی با همان فرمول و موادی که خودشان دارند، در این‌جا تولید می‌کنند. یعنی فقط فرمول نیست. کاملا باید اطمینان حاصل کنند که اثر بخشی و کیفیت داروی تولیدشده، مطابق نمونه اصلی است.

همین حالا در ایران دارو تولید می‌کنند، ماده موثره‌اش، امروز از یک شرکت خریداری می‌شود و فردا از شرکتی دیگر. آنها محال است که چنین چیزی را قبول ‌کنند! شما باید حتماً از یک منبع مشخص موادتان را بخرید و این منابع برای آن‌ها باید حتما ثابت شده باشد، مگر اینکه منبع جدید مواد از هر لحاظ بررسی شده و داروی تولیدی با آن، به تایید نهایی شرکت مادر رسیده باشد.

  • تحت لیسانس یعنی تایید همه جنبه‌ها

در برخی موارد دارو به صورت فرموله شده و گرانول آماده برای تولید می‌آید، خودشان مواد را از منابع تائیدشده می‌خرند و فرموله می‌کنند و گرانول آماده‌شده را آزمایش می‌کنند و می‌گویند که همین را ببرید و استفاده کنید.

تحت لیسانس این‌جا می‌آ‌ید و آن محصولی که خودش همه‌ی جنبه‌هایش را دیده و تایید کرده، تولید می‌کند، و یا ما با فرمول و مواد و منابع مورد تائید آن‌ها تولید می‌کنیم. حتی بعضی وقت‌ها می‌گویند که آلوفویل‌اش را هم خودمان تامین می‌کنیم. خیلی حساس‌اند.

مثلاً اگر من بگویم پی‌وی‌سی‌ را می‌خواهم از ایران بگیرم، می‌پرسند  از کدام کارخانه!؟ مگر کارخانه تولیدکننده پی وی سی شما، گواهی GMP دارد!؟ اگر مثلا روزی در پی‌وی‌سی شما، مویی دیده شود، یا بخشی از آن ترک بخورد و مشکلاتی دیگر رخ بدهد و یا رطوبت در دارو نفوذ کند و نفوذناپذیری لازم را نداشته باشد و ضخامتش درست نباشد، چه کسی پاسخگو است؟! می‌گویند محصول با عنوان و نام “برند” ما در دنیا فروخته می‌شود، و اگر احتمالا شخصی آن را مصرف کرد و عارضه‌ای پیدا کرد، پاسخگو کیست؟! شما اگر کارخانه‌تان آمادگی دارد، ما کارشناس بفرستیم که از کارخانه‌ بازدید کند و بعد از چکینگ همه‌ی موارد، GMP آنها را تائید می‌کنیم و بعدا”اجازه خرید می‌دهیم.

من از شما می‌پرسم؛ آیا در شرایط فعلی  کارخانه های ایران می‌توانند از لحاظ بسته‌بندی گواهی GMP مورد تائید اروپا را بگیرند؟

خود اداره‌کل دارو دو سال پیش، نامه‌ای داد که فویل را فقط از این یک کارخانه می‌توانید بگیرید،که اگر از جای دیگر بگیرید ما تضمینی نمی‌دهیم!

این‌ها می‌گویند که شما باید یک کارخانه به ما معرفی کنید که بتواند استانداردهای ما را پاس کند. آن شرکت را باید معرفی کنید و ما بازرسان را برای بازدید و تایید بفرستیم. این‌طوری دقیق و جدی و منظم پیش می‌روند و این‌جا است که شما می‌فهمید کارشان بسیار درست است و اساسا باید تنظیم کنید که همه چیز مطابق همان استانداردها پیش برود.

  • گواهی GMP و نظم در تولید

منابع و فرمول و سیستم و نظام کاری‌ این‌طوری مشخص می‌شود و پرونده‌ها با نظمی خاص پر می‌شود و گزارش‌ها می‌رود آن‌جا. بعدش برای بازدید می‌آیند و گزارش‌ها را بررسی و چک می‌کنند و اگر ذره‌ای انحراف باشد، روی آن انگشت می‌گذارند و…

ما هر سال گواهی GMP ‌مان را در بهستان‌تولید دریافت کرده‌ایم. پارسال مرداد ماه گرفته بودیم که گواهی با یک ماه تاخیر صادر شد . ایمیل زدند که اگر گواهی GMP ایران را نگیرید، ما اجازه تولید نمی‌دهیم و مواد نمی‌فرستیم؛ به‌همین صراحت.

ما هر سال گواهی GMP خودمان را می‌گیریم، تمدید می‌کنیم؛ و آن‌ها هم کارشناس‌هایشان را به این‌جا می‌فرستند و ممیزی می‌کنند. معیارشان هم بر اساس دستورالعمل‌های PIC/S و استانداردهای اروپا است.

  • اعتباری‌است برای صنعت داروی کشورمان

اکثر شرکت های اروپایی مانند “ساندوز” به چند دلیل، بیشتر دوست دارند خودشان محصول‌شان را بفروشند، تا اینکه به ما اجازه بدهند در ایران تولید کنیم. اما ما اصرار داریم و توانمندی‌هایمان را مدام بالا می‌بریم تا سرانجام این اتفاق در صنعت داروی ایران بیفتد، زیرا این یک اعتبار برای داروی کشورمان ایران است. آن‌ها این اعتبار را به سادگی به سایرین نمی‌دهند و با کسی هم شوخی ندارند. خب دلیل دارد! حاشیه سودشان بیشتر می‌شود، خیال‌شان راحت‌تر است و پکیج هم زیر دست خودشان است، چرا بدهند!؟

ما در بهستان‌تولید با این سیستم دقیق کنترل‌شده با شرکت‌های ساندوز و استلاس همکاری داریم و با این دو شرکت کار می‌کنیم.

  • تحت شرایط کاملا کنترل شده

داروی تحت لیسانس، یک داروی تحت شرایط کاملا کنترل شده و دقیقاً مشابه برند اصلی است، و آن شرکت‌ها هم نسبت به این داروها بسیار متعهدند. به این دلیل که نام‌ برندشان روی داروی تولیدی ما خورده و آن فردی که این دارو را مصرف می‌کند، باید از هر جهت مطمئن باشد که این دارو با همان کیفیت داروی اروپایی به‌دست‌اش رسیده است.

این‌که داروی تحت لیسانس باعث ارتقای کیفیت داخلی می‌شود، من سر سوزنی در آن شک ندارم. وقتی شرکتی از صفر تا صد مسائلی را که باید در تولید دارو رعایت بشود، رعایت می‌کند و به مرجع بالاتری پاسخگو است، که سختگیری‌هایی منطقی دارند که مربوط به استانداردهای عمومی تولید دارو و اختصاصی خود آن شرکت است، حتما می‌تواند به سطح کیفیت بالاتری دست یابد،  چون کارشان را با دقت پیش می‌برند  تولیدات‌شان در همان سطح بین‌المللی عرضه می‌شود و ضمنا”می‌تواند جایگاهی برای خودش دست و پا کند و از حلقه تنگ رقابت‌های داخلی در بیاید. این فقط با همین سخت‌گیری‌های منطقی و رساندن مجموعه به استانداردهای بین‌المللی ممکن و شدنی‌است.

  • سر کیفیت دارو شوخی ندارند

الان کشور ما تحریم است. اداره‌کل دارو نمی‌تواند شما را مجبور کند که مثلا لاکتوزتان را حتماً باید از یک جای مشخص بخرید. ولی آن‌ها قطعنا ملزم‌تان می‌کنند. چون می‌دانند اگر دارو هر روز با یک منبع (ماده موثره‌) تولید بشود، چه بسا کیفیت محصول متفاوت شود! که این هرگز مطلوب و مورد نظر نیست و کیفیتی که از آن دم می‌زنند، احصا نخواهد شد. پس شوخی ندارند.

در ایران هیچ‌موقع لحظه به لحظه و بچ به بچ روی تولید محصول شما نظارت دولتی وجود ندارد و این کار بیشتر از طریق مسئول فنی انجام می‌شود ولی آن‌ها این کار را می‌کنند و کنترل‌شان عالی است. منابع‌شان هم که از بهترین منابع دنیا است. خیلی‌ها الان ادعا می‌کنند که ما مواد اولیه تولید می‌کنیم. ولی بالاخره ما خودمان هم می‌دانیم ماده‌ای که در یک محل نامناسب در هند یا بنگلادش یا چین تولید می‌شود با آن چیزی که در اروپا تولید می‌شود، متفاوت است؛ بسیار هم متفاوت است. درست است که آن‌ها هم استانداردهایی را رعایت می‌کنند منتها استاندارد هم درجه‌بندی دارد و مجموعه‌هایی هستند که فقط حداقل‌ها را رعایت می‌کنند.

  • از بهترین منبع

طبیعتاً شما وقتی از بهترین منبع، ماده اولیه را می‌خرید و تمام اصول را رعایت می‌کنید و فرمول، فرمولی است که از آن‌جا به شما داده‌اند؛ کلا محصول‌تان با سایر محصولات متفاوت می‌شود.

الان در کشور ما خیلی از شرکت‌ها، قرص آستامینوفن تولید می‌کنند. قطعا” استامینوفن فلان شرکت، با استامینوفن شرکت دیگر متفاوت است ،این‌جا مبنا اثربخشی‌ است. دلیل تفاوت هم این‌است که فرمول‌ها و شرایط تولید و مواد مصرفی متفاوت است.

آن کمپانی داروسازی که در 70 کشور این دارو را می‌فروشد و هر سال شکایات را جمع‌آوری می‌کند و همه چیز را تحت کنترل خود دارد، قطعا” کار و تولیداتش با سایر شرکت‌ها متفاوت است. وقتی می‌خواهید با این سیستم پیش بروید، طبیعی‌است که همه چیز تحت کنترل خواهد بود. ضریب ریسک هم به‌شدت پایین می‌آید. ارزیابی ریسک یک علم در صنعت داروسازی است.

  • هویت مشخص داریم

صنعت ما صنعتی است که الان جایگاهش مشخص است. نمی‌توانیم ادعا کنیم که در سطح اروپا تولید می‌کنیم، اما آن‌ها این ادعای طبیعی را دارند و کار کردن با استانداردهای جهانی و اروپایی موجب ارتقای صنعت ما خواهد شد.

من عرض می‌کنم که کارخانه ما کارخانه‌ای است که در آن، محصول تحت لیسانس تولید می‌شود و معلوم است که این کارخانه هویتی مشخص دارد. الان مثلا، داروی پیوند کبد را مثال می‌زنم. شما در طول عمرتان شاید یک‌بار ناچار شوید که به سمت پیوند کبد بروید، آیا ریسک می‌کنید و دارویی غیرمطمئن می‌خرید، یا نه به‌سمت دارویی می‌روید که 100 درصد مطمئن باشید در مراحل پس از پیوند پس نمی‌زند!؟ بالاخره مردم حق انتخاب دارند. الان اداره‌کل دارو، شرکت‌ها را ارزیابی می‌کند و وقتی خودش گواهی GMP به یک شرکتی ‌داد، یعنی که این شرکت را اداره‌کل دارو قبول دارد و محصولی را که در این شرکت‌ تولید می‌شود، متفاوت از محصولی‌ می‌داند که در یک شرکت بدون کنترل‌های جدی تولید شده است.

  • رشد صنعت دارو در ایران

داروی تحت لیسانس هرگز به داروی تولید داخل لطمه نمی‌زند و تازه باعث می‌شود که انگیزه‌های قوی جهت ارتقاء و رقابت سالم، ایجاد بشود. اگر سیستم و مکانیزمی باشد که بر اساس کیفیت دارو و کیفیت شرایط تولید GMP دارو را قیمت‌گذاری کند ، آن کارخانه‌هایی هم که می‌توانند، قطعا کیفیت محصولات و داروی‌شان را ارتقاء می‌دهند. مبحث صادرات را هم داریم که با ارتقای کیفی صنعت، آن‌هم طبعا رشد می‌‌کند.

  • قفل‌های بازار صادراتی باز خواهد شد اگر…

شوربختانه در ایران به لحاظ قیمت فروش محصولات، فرقی بین شرکتی که ۱۰ سال گواهی GMP گرفته و شرکتی دیگر که نگرفته، نیست! برای همین طبیعی است که اکثر شرکت‌ها به‌دنبال کاهش هزینه باشند! انگار برای کسی هم مهم نیست، زیرا همه فقط می‌توانند محصول خودشان را با یک قیمت عرضه کنند! در حالی‌که این تفاوت قیمت‌ها، همه جای دنیا هست.

ما اگر بخواهیم صنعت داروی‌مان احیا بشود و از این بن‌بستی که درونش گرفتار شده‌ایم و رقابت‌های کاذبی که در بازار هست، رهایی یابیم طبیعتاً باید به سمت صادرات برویم.

به نظر من بزرگ‌ترین کمکی که داروی تحت لیسانس می‌تواند بکند، این‌است‌که قفل‌های بازارهای صادراتی را برای ما باز می‌کند. یعنی صنعت ما را تبدیل به یک صنعت خوشنام و شناخته‌شده در دنیا بکند که وقتی محصولی را عرضه می‌کنیم، خریدار اقناع شود و بداند این محصول شناسنامه دارد و در دنیا شناخته‌شده، و مورد تایید یک منبع جهانی است.

  • همه دنیا علیه ایران تبلیغات می‌کنند!

ما در ایران نشسته‌ایم و خودمان را خیلی قبول داریم! ولی می‌رویم می‌بینیم که همه دنیا علیه ما تبلیغات می‌کنند! برای آن خوشنامی مفروض، ما باید صنعت‌مان را از این بن بست خارج کنیم و به نظر من باید تولید داروی تحت لیسانس را ارتقا بدهیم. منتها داورهای تحت لیسانس واقعی را؛ نه اینکه کسی فقط یک اسم اروپایی یا کانادایی روی دارویش بگذارد و هیچ کدام از این‌ مراحل سخت و ارزشمند را رعایت نکند.

شوربختانه برای تولید بعضی از این محصولات می‌توان مدعی بود که فقط عنوان تحت لیسانس یدک می‌کشند! و هیچ کدام از مراحل را رعایت نمی‌کنند که این صحیح نیست.

  • نفع عمومی

اگر کسی یک برند خوبی را به کشور بیاورد و دقیقاً با شرایط و موقعیتی که گفتم، آن تولید را انجام دهد و بتواند محصول خود را با کیفیت برند اصلی به بازار عرضه کند و صادر هم کند و مردم هم اطمینان پیدا کنند که وقتی در داروخانه می‌روند محصول اصل و سالم را خریداری کرده‌اند، به نظر من این حتما به نفع صنعت، مردم و کشور است.

  • وارداتی سابق را همین‌جا تولید می‌کنیم

برنامه‌ها در شرکت داروسازی بهستان فراهم کردن امکانات تولید داروهای وارداتی است. ما تلاش می‌کنیم شرایطی را فراهم کنیم تا به جای هر دارویی که از خارج (با یک ارزش افزوده‌ای پایین) وارد می‌شود، خودمان آن دارو را تولید کنیم و تکنولوژی‌اش هم همین‌جا در کشور خودمان باشد.

به‌تازگی هم خط تولید محصولات هازارد را به اتمام رسانده که تمامی شرایط و استانداردها را دارد. همه چیز را فراهم کرده‌ایم . ما و سهام‌داران بهستان‌‌تولید دنبال شرایطی هستیم داروهایی را که پیش از این وارد کشور می‌کردند، همین‌جا تولید کنیم و مسیرمان سمت ارزش افزوده برای صنعت داروی کشورمان باشد. مثلاً ما خط شربت را آماده کرده‌ایم و حالا با خیالی راحت می‌توانیم بگوییم که شرکت معظم ساندوز تشریف بیاورید و بازدید کنید و تولید محصولات پرمصرف و پرطرفدارتان را به کشورمان منتقل کنید.

  • از صفر تا صد تولید خودمان

فلسفه ایجاد داروسازی بهستان این هست که داروهای تحت لیسانسی که الان وارد کشور می‌شود و مردم قبول دارند که این‌جا آمده و قبول شده و سال‌ها استفاده شده، و مثلا قبلاً بالک می‌آمده یا تولید می‌شده ، این‌ها را از صفر تا صد خودمان تولید کنیم و ارزش افزوده و فرمول و روشش هم در کشور خودمان باشد.

این کار به هر شکلی که نگاه کنید کمک به کشور و کمک به مردم عزیزمان است و احترام گذاشتن به حق انتخاب، و اطمینان دادن به مردم است برای اینکه دارویی مناسب‌تر انتخاب کنند و یک امنیت روانی برای کشور و مردم ایجاد شود.

مثلا ببینید! الان شرکت بایر سال‌ها است که آسپرین تولید می‌کند و ما هم تولید می‌کنیم. آسپرین بایر هر سال فرمولش نسبت به سال قبل تفاوت می‌کند، روش تولیدش فرق می‌کند و…؛ اما در کشورمان این تغییرات اتفاق نمی‌افتد.اکثر فرمول‌های ما تغییر نکرده است و ارتقاء پیدا نمی‌کند! و با همان روش‌ها و سیستم‌های قبلی پیش می‌رویم!

  • خطوط برند اصلی

برخی داروهای وارداتی برای بیماران خاصی است که عدم وجود آنها ممکن است منجر به مرگ بیمار شود مثلا”داروهای خاص پیوندی. پزشکان و بیماران در این گونه موارد ترجیح می دهند حتما” از داروهای برند که سال‌ها امتحان خود را پس داده استفاده کنند. چون بیمار می‌گوید نمی‌توانم با زندگی‌ام بازی و ریسک کنم. این داروی سردرد که نیست! در مورد اینگونه داروها ما تلاش می‌کنیم خطوط تولید برندهای اصلی را به شرکت منتقل کنیم.

  • نتیجه باورهای‌مان

آن زمان که  به بهستان آمدم، ما ۱۱۰ نفر پرسنل داشتیم و الان ۳ برابر آن تعداد شده‌اند. دو، سه محصول داشتیم، الان بالای ۱۰۰ تا محصول داریم. به نظر من، تولید محصولات با کیفیت رمز موفقیت در صنعت دارو است و در هر صنعت دیگری هم همین هست.

الان آلمان و ژاپن، نان چه چیزی را می‌خورند!؟ نان آن اعتباری که به واسطه تولید محصول با کیفیت برای کشورشان به‌دست آمده است. شما محصولی را ندیده و تست نکرده، استفاده می‌کنی که ساخت آلمان باشد؛ و این اعتبار است.

ما هم باید برای صنعت‌مان اعتبار درست کنیم. چه نزد خارجی‌ها و چه نزد مردم خودمان.

لازم است که مردم ما اطمینان پیدا کنند. اطمینان هم، زمانی پیدا می‌کنند که ما محصول با کیفیت و با نام خوب و اثربخشی بالا تولید کنیم. شما به یک خودروی آلمانی با قیمت بالا بیش‌تر اعتماد می‌کنید تا یک محصول گمنام با قیمت پایین. چرا!؟ چون می‌دانید که آن شرکت در کارش دزدی نمی‌کند و سر خریدارش کلاه نمی‌گذارد و کنترل‌های لازم را اعمال می‌کند. ما هم همین را می‌خواهیم و می‌خواهیم به مردم اطمینان بدهیم و اعتماد ایجاد ‌کنیم.

  • روزی به کشورهای اروپایی و پیشرفته دارو بفروشیم

امیدوارم روزی شاهد باشیم که تمام برندهای ما در دنیا به‌نام شناخته و فروخته بشوند و دیگر مقصد داروی ما فقط افغانستان و عراق نباشد و بتوانیم به کشورهای اروپایی و پیشرفته هم دارو بفروشیم. هر وقت دو تا از داروهای ما در داروخانه‌های اروپا نشست، آن وقت می‌دانیم که داریم درست کار می‌کنیم و این چیزی نیست که نتوان تصورش کرد. اگر سالم کار کنیم، قابل انجام است.

چندی پیش جوانان ما در والیبال رتبه اول جهان شدند، ما این را در خواب هم نمی‌دیدیم. چرا شد!؟ به‌خاطر اینکه درست کار کردیم و سال‌ها سرمایه‌گذاری و برنامه‌ریزی کردیم؛ و این بچه‌ها هم قهرمان شدند.

اگر ما هم سیاست‌‌گذاری‌هایمان اصلاح شود و درست کار کنیم قطعاً ما هم می‌توانیم به آن جایگاه مورد نظر برسیم.

/انتهای پیام/

مقالات مرتبط

ارسال نظر شما

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید

محبوب ترین

نظرات اخیر

دکتر مصدق علی بر اگر مکانیسم ماشه فعال شود
محمد رضا نیکخواه بهرامی بر تعرفه خدمات دارویی در سال ۱۴۰۴ اعلام شد
امیر علی بر اختیار یا الزام؟
علیرضا بر اختیار یا الزام؟
ارژنگ نجاتپور ثانی بر سه خبر از داروسازی امین
امیر سعیدی‌فر بر مجله «فن‌سالاران»، شماره 8