وسواس فکری/ عملی در کودکان (Obsessive_Compulsive Disorder)/
دکتر فیروزه کدخدابیگی: وسواس فکری/ عملی (OCD) در کودکان یک اختلال اضطرابی مزمن و ناتوانکننده است که با وجود افکار، تصاویر یا تمایلات مزاحم، تکرارشونده و ناخواسته (وسواس فکری) و انجام رفتارها یا آیینهای تکراری و اجباری (وسواس عملی) مشخص میشود. این افکار و رفتارها خارج از کنترل کودک بوده و معمولا با احساس اضطراب، تنش یا ناراحتی شدید همراه هستند. کودک برای کاهش اضطراب یا پیشگیری از رخداد یک اتفاق ناخوشایند، به انجام رفتار وسواسی روی میآورد؛ اما این کاهش اضطراب موقتی است و چرخهی وسواس را تداوم میبخشد.
شیوع OCD در کودکان و نوجوانان بین یک تا 3 درصد گزارش شده است. شروع علائم معمولا در اواخر کودکی یا اوایل نوجوانی (9 تا 13 سالگی) رخ میدهد، اما میتواند در سنین پایینتر نیز دیده شود. در کودکان پیش از سن بلوغ، پسران کمی بیشتر از دختران مبتلا میشوند؛ اما پس از بلوغ نسبت تقریبا برابر میشود. OCD میتواند در عملکرد تحصیلی، روابط اجتماعی و کیفیت زندگی کودک اثری جدی بگذارد و در صورت عدم مداخله، خطر مزمن شدن یا بروز سایر اختلالات روانی در آینده را افزایش دهد. تشخیص زودهنگام و درمان مبتنی بر شواهد، نقشی کلیدی در کاهش علائم و بهبود مسیر رشد روانی/ عاظفی کودک دارد.
علائم اصلی OCD در کودکان
- وسواسهای فکری (Obsessions)
- وسواسهای فکری، افکار، تصاویر ذهنی یا تکانههایی هستند که ناخواسته وارد ذهن کودک میشوند، اضطراب ایجاد میکنند و معمولاً با منطق قابل کنترل نیستند. این افکار باعث احساس فشار روانی و نیاز به انجام رفتارهای خاص برای کاهش اضطراب میشوند.
نگرانی مفرط درباره آلودگی یا میکروب
کودک ممکن است از لمس وسایل عمومی، بازی در خاک، دست دادن با دیگران یا حتی بغل کردن اعضای خانواده خودداری کند.
ممکن است بارها درباره تمیز بودن لباس یا غذای خود سوال بپرسد. این نگرانیها فراتر از «احتیاط طبیعی» هستند و باعث اختلال در فعالیتهای روزمره میشوند.
شک مکرر نسبت به انجام کارها (Pathological Doubt)
کودک پس از بستن در، چندین بار برمیگردد تا مطمئن شود بسته است. حتی وقتی والدین تأیید میکنند کاری انجام شده، همچنان تردید دارد. این شکها باعث اتلاف وقت و توقف در انجام کارهای دیگر میشود.
افکار مزاحم درباره آسیب به خود یا دیگران
کودک ممکن است بدون اینکه واقعاً بخواهد، تصاویر یا تصورات ناگهانی از افتادن کسی از پله یا آتش گرفتن خانه را در ذهن بپرورد. این افکار معمولاً باعث احساس گناه یا ترس شدید در کودک میشوند.
کودک ممکن است برای «پیشگیری» از این اتفاقات، رفتارهایی خاص انجام دهد (مثل تکرار دعا یا لمس یک شیء).
نیاز شدید به تقارن یا نظم خاص در اشیا
کودک ممکن است اصرار کند که همهی وسایل روی میز کاملا صاف و همراستا باشند. اگر چیزی کمی جابهجا شود، دچار اضطراب شده و تا زمان اصلاح آن آرام نمیگیرد. این نیاز به نظم اغلب با انجام آیینها یا چککردنهای تکراری همراه است.
- وسواسهای عملی (Compulsions)
وسواسهای عملی، رفتارهای تکراری یا اعمال ذهنی هستند که کودک برای کاهش اضطراب یا پیشگیری از یک رویداد ناخوشایند انجام میدهد. این اعمال معمولاً زمانبر هستند و ارتباط منطقی با ترس اصلی ندارند یا به شکل افراطی انجام میشوند.
شستوشوی مکرر دستها یا اجسام
کودک ممکن است بهمحض اینکه پوست دستش خشک یا ترکخورد، آنها را بشوید.
شستن میتواند با مراحل خاص و دقیق همراه باشد (مثلاً تعداد مشخص، یا ترتیب خاصی از حرکات)، گاهی حتی اسباببازیها یا وسایل روزمره بارها و بارها شسته میشوند.
بررسی مکرر قفل، چراغ، وسایل
کودک پیش از خواب یا خروج از خانه چندین بار قفل در یا خاموش بودن چراغها را چک میکند. این بررسیها ممکن است ساعتها طول بکشد و مانع خواب یا خروج به موقع شود.
چیدن وسایل به شکل خاص و دقیق
اصرار دارد کتابها، مدادها یا اسباببازیها دقیقاً در یک مکان یا زاویه مشخص باشند. اگر کسی ترتیب را بههم بزند، اضطراب شدیدی پیدا میکند و بلافاصله آن را اصلاح میکند.
تکرار کلمات یا جملات برای پیشگیری از یک اتفاق بد
ممکن است زیر لب یا در ذهن خود دعا، ذکر یا جملهای را بارها تکرار کند تا «از وقوع یک حادثه جلوگیری کند»؛ این رفتارها معمولاً ارتباط واقعی با پیشگیری از حادثه ندارند، ولی برای کودک اطمینانبخشاند.
اجتناب از لمس اشیا یا افراد به دلیل ترس از آلودگی
از استفاده از سرویس بهداشتی عمومی یا دستگیرههای در اجتناب میکند. حتی ممکن است از تماس بدنی با والدین یا دوستان خودداری کند. گاهی این اجتناب باعث محدودیت شدید در بازی یا روابط اجتماعی میشود.
علت بروز اختلال وسواس فکری/ عملی در کودکان
علت بروز اختلال وسواس فکری/ عملی در کودکان معمولا نتیجهی تعاملی پیچیده از عوامل زیستی، روانشناختی و محیطی است و نمیتوان آن را به یک عامل واحد نسبت داد. پژوهشها نشان میدهد که زمینههای ژنتیکی نقشی مهم در این اختلال دارند؛ به این معنا که در خانوادههایی که سابقه OCD یا سایر اختلالات اضطرابی وجود دارد، احتمال بروز این مشکل در کودکان بیشتر است.
از منظر عصبزیستی، تغییرات در ساختار و عملکرد بخشهایی از مغز، بهویژه مدارهای عصبی مرتبط با قشر پیشپیشانی، عقدههای قاعدهای و تالاموس؛ در شکلگیری و تداوم علائم نقش دارند. این تغییرات میتواند باعث شود مغز بهطور غیرعادی به افکار یا محرکهای خاص واکنش نشان دهد و کودک احساس اجبار برای انجام رفتارهای تکراری پیدا کند. همچنین، عدم تعادل در برخی انتقال دهندههای عصبی مانند سروتونین، که در تنظیم خلق و خو و کنترل تکانهها موثر است؛ به بروز این اختلال کمک میکند. از سوی دیگر، عوامل روانشناختی مانند سبک دلبستگی ناایمن، تجارب استرسزا یا آسیبزا، فشارهای تحصیلی یا خانوادگی و شیوههای تربیتی سختگیرانه یا کنترلگر میتوانند زمینهساز یا تشدید کنندهی علائم باشند. محیط زندگی کودک نیز اهمیت زیادی دارد، قرار گرفتن در شرایط پر تنش یا مشاهدهی رفتارهای وسواسی در اطرافیان میتواند الکوهای فکری و رفتاری کودک را تحت تاثیر قرار دهد. در مجموع OCD در کوکان محصول ترکیب این عوامل است و همین چند عاملی بودن آن، صرورت رویکرد چندجانبه در پیشگیری و درمان را برجسته میسازد.
درمان
درمان اختلال وسواس فکری/ عملی در کودکان معمولا نیازمند یک رویکرد ترکیبی و هماهنگ میان متخصصان سلامت روان، خانواده و گاهی مدرسه است. مهمترین و اثربخشترین روش درمانی، درمان شناختی/ رفتاری (CBT) بهویژه تکنیک «مواجهه و جلوگیری از پاسخ» (ERP) است. در این روش، کودک به تدریج در محیطی امن با موقعیتها یا افکاری که موجب اضطراب و وسواس میشوند؛ مواجه میگردد و همزمان یاد میگیرد که بدون انجام رفتار وسواسی، اضطراب خود را مدیریت کند. این فرآیند به مرور باعث تضعیف ارتباط بین محرک اضطرابآور و رفتار اجباری میشود. در کنار ERP، آموزش مهارتهای مقابلهای، تکنیکهای آرامسازی و اصلاح افکار غیرمنطقی نیز به کودک کمک میکند تا کنترل بیشتری بر ذهن و رفتار خود پیدا کند.
در مواردی که علائم شدید باشند، یا درمان روانشناختی به تنهایی کافی نباشند؛ ممکن است دارودرمانی با تجویز روانپزشک کودک ضرورت پیدا کند. داروهای مهارکنندهی بازجذب سروتونین ((SSRIs معمولا انتخاب اول هستند و با هدف کاهش شدت وسواسها و اضطراب به کار میروند تا کودک بتواند بهتر از درمانهای روانشناختی بهره بگیرد. نقش خانواده در درمان بسیار کلیدی است. والدین باید بیاموزند که چگونه از تقویت ناخواسته رفتارهای وسواسی پرهیز کنند و در عین حال با حمایت عاطفی، تشویق و صبر، کودک را در مسیر درمان یاری دهند. در برخی موارد، همکاری با مدرسه نیز لارم است تا معلمان نسبت به شرایط کودک آگاه باشند و با ایجاد محیطی منعطف، فشارهای اضافی را کاهش دهند. درمان موثر OCD نیازمند تداوم، پیگیری منظم و سازگاری برنامه درمانی با سن، سطح رشد و نیازهای فردی کودک است. با مداخله به موقع و حمایت همهجانبه، بسیاری از کودکان میتوانند بهبودی قابل توجه را تجربه کرده و زندگی روزمرهشان را با آزادی و آرامش بیشتری ادامه دهند.
/انتهای پیام/