یادداشت علیرضا اذانی: فلسفه پزشکی میگوید؛ دارو نهفقط برای درمان بیماری، که نماد اراده آدمی برای کنترل رنج است. اما اراده وقتی از معنا تهی میشود میتواند به اعتیاد بدل گردد!
افلاطون، رنج و لذت را دو روی یک حقیقت دانسته:
“هر دو بخشی از توازن روح و بدن هستند. دارو در این چارچوب باید راهحلی برای بازگرداندن هماهنگی، نه سرکوب رنج باشد.”
به عصر مدرن آمدیم، همانگونه که دکارت با دوگانگی ذهن و بدن، انسان را تا سطح ماشین تنزل داد؛ دارو نیز به ابزار مکانیکی برای سرکوب درد و رنج تبدیل شد، نه فهمیدن معنا.
پس دارو، نه دشمن رنج است؛ نه ناجی مطلق.
گویا فلسفه پزشکی میکوشد بین فیزیولوژی و معنا میانجیگری کند تا درمان بتواند به بازسازی معنا نیز بینجامد.
پزشکی آینده اگر بخواهد انسانی بماند باید فلسفه را در قلب خود حفظ کند؛ اینطوری داروشناسی از علم ماده به هنر معنی بدل خواهد شد. هنری که در آن هر قرص سفید حامل پرسشیاست:
آیا ما میخواهیم درد را درمان کنیم یا از فهم رنج بگریزیم؟
شاید پاسخ در دمی مستتر باشد که قرص را روی زبانمان میگذاریم و انسان میتواند در لحظهای کوتاه به معنای درمان بیندیشد!؟
/انتهای پیام/

