نخستین نشست «سینما سلامت» برگزار شد/
خدایار قاقانی: حرف زدن و نوشتن را اگر مادی ببینیم؛ بیهزینهترین کار دنیاست. برای همین هم آدمها این روزها زیاد حرف میزنند. در اینستاگرام و شفاهی و کلاس درس و سخنرانی، هرچه را که به ذهنشان میرسد؛ میگویند. درباره قابلمه و غذا و چه باید بخوریم و نخوریم، چه باید یاد بگیریم و نگیریم، چه کنیم که پولدار شویم، چه کنیم که موفق و مشهور باشیم و کلی «چه» دیگر! همه هم در راستای اندازه و قدر و قیمت سوشالمدیاست! یعنی در عرض یک دقیقه سلامتی پوست و جسم و جانت را میگذارند، کف دستت.
در همین یک دقیقه تمام مشکلات روحی و عصبی و بیماریهای برچسبی روانشناسهای زرد که دوست دارند تو را بیمار ببینند، برطرف میکنند! این یعنی آسانترین و سهلترین راه پیش رویت است. اصلا نمیگذارند فکر کنی؛ ولی بهجایش میگذارند که تو «بهترین» باشی! اما فقط در خواب و خیال و مجازی. بله! فقط مجازی! چرا؟! چون هیچ هزینهای ندارد. اینجا کلمه و حرف هیچ ارزشی ندارد.
اما وقتی میآیی آنسوی چراغ و «کلمه» و «حرف» را که میخواهی خرج کنی؛ «کلمه» سنگیاست بزرگ، بار دارد. معنا دارد. وزن دارد. زندگی یک نفر را از این رو به آن رو میکند. برای همین هم در جهان، یک نفر مادر دهر میزاید که بشود…فلان نویسنده و شاعر؛ فلان فیلمساز. چون برای هر حرف و کلمه، کوهی کار و زحمت و فکر را پشت سر گذاشته است.
ناصر خسرو، رسالهای دارد در دل مجموعهی خوان الاخوان، در بخشی از آن، منباب «کلمه» توضیح میدهد که آن چهار حرف است (نقل به مضمون و خلاصه) چون بردارندگان وحدت ایزد چهارند؛ دو روحانی و دو جسم.کاف دلیل است بر تایید عقل، لام نفس است و میم ناطق است بر جسم و هاء اساس است از بهر آنکس که هادیاست.
حالا تصور کنیم؛ کسی از این باب و وادی، جوانهای کاشته است و پیش میآید. اهل همین دیار است. مینویسد. حرف را به اندازه خودش(که بزرگ است و باتجربه) مزه مزه میکند و هر دانهاش را با دانه «حرف» بعدی مثل حصیر میبافد. در این هیاهوی هر حرفی و سخن مفت صد من یه غاز، اسم برنامهاش را هم گذاشته «سینما سلامت». نمیدانیم و میدانیم چیست و چه میشود. اما میدانیم اهل همین باب است و نه آن سوی تاریک چراغ «کلمه».
در پیوند با سینما و سلامت، محفلی ساخته که چراغ اول هم همین ابتدای اردیبهشت ماه 1404 روشن شد. با یک فیلم خاص با عنوان «شوهر ستاره» (به کارگردانی ابراهیم ایرجزاد). به ظاهر همان همیشگیاست. عدهای بروند بالا بگویند ما چه فیلم خوبی ساختیم. یک منتقد عصبانی یا خوشحال هم از ابعاد منفی و مثبت فیلم بگوید. شاید هم از بازی بازیگرها کمی حرف بزند و در نهایت قصه همان فیلم دیده شده را هم تعریف کند!
نکته مهم «شوهر ستاره» هم همین بود؛ «فریبا نادری» اتفاقا برای همین فیلم جایزه بهترین بازیگر نقش اول جشنواره اخیر فجر را چندی پیش دریافت کرد و کلی اما و اگر…
حالا با این مقدمه کمی حرفهای نشست نخست «سینما سلامت» را بیواسطه و توضیح اضافه مرور کنیم.
تحفهای از این نشست
ابراهیم ایرجزاد(کارگردان): قدمهای نخست فیلمسازیام را تا کنون، با مراقبت از این نگاه برداشتهام که بتوانم فیلمساز باشم؛ چرا که کارگردانی کمی به اپراتوری نزدیک است؛ اما فیلمساز کسی است که دغدغهای را پیگیری کرده و اساسا صاحب شناسنامه است. اگر کارگردان از پنج فیلم اول خود مراقبت نکند، دیگر نمیتواند صاحب کارنامه شود.
(نکته: ایرجزاد دو فیلم “تابستان داغ” و “عنکبوت” را هم ساخته است که هر دو عینا خوراک بررسیهای “سینماسلامت” است.)
رضا درستکار (مجری و طراح نشستهای سینما سلامت)؛ آقای «هوشنگ کاوسی»، منتقد بزرگ ما میگفت: کارگردان بلاتشبیه مانند کارچرخانی است که کار را میچرخاند؛ کار چرخانی نه فقط در فیلمسازی در حوزههای مختلف بسیار رواج دارد. تفاوت میان کارگردان و فیلمساز از جاییاست که تفکر و جهانبینی او به فیلم اضافه میشود. آنجاست که فیلمساز متولد و تبدیل به مولف میشود؛ کسی که میتوانید یک خط پررنگ فکری را در آثارش مشاهده کنید. مانند همین فیلم یکی از دلایل اهمیتش این است که در شرایط فعلی موجود به “زن” احترام میگذارد. در این داستان، سختیها از بین نمیروند و ما (چه مردم و چه نگاه کلان) را وادار میکند که با آن مواجهه پیدا کنیم.
علی اوجی(تهیهکننده): پیش از کار بر روی این فیلم، فقط فیلم «عنکبوت» را از ابراهیم ایرجزاد دیده بودم و البته فضای فوقالعاده آن، من را تحت تأثیر قرار داده بود. وقتی فیلمنامه «شوهر ستاره» آمد. احساس کردم اگر این فیلم ساخته شود، صرفا یک فیلم نساختهایم و میتوانیم در کنار هم بر محیطمان هم اثر بگذاریم. احساس میکنم فیلمی هم که ساختهایم یک درد مشترک از جامعه وسیع ایراناست که بخشی مهم از جمعه ما با آن درگیر است؛ یعنی حفظ کردن یک چیز و سپس فراموش کردن آن.
ابراهیم ایرج زاد(کارگردان): سینما به ما کمک میکند تا سواد، دانش و بینش خود را نسبت به زندگیمان و تمدن شهری بالا ببریم. تجربه تاریخی زیست شهری ما پایین است و نسبت به مسائل موجود در جامعه، بهویژه در مورد زنان، آگاهیهای کافی را نداریم. این اتفاقی بسیار خوب است که بتوانم در داستانی که مخاطب را سرگرم کند و دوست بدارد، کاری انجام دهم که به زندگی مسالمتآمیزتری نسبت به یکدیگر و نسبت به خودمان منجر شود. اهمیت سینما اینجاست که تعیین کننده است.
فریبا نادری(بازیگر): از روزی که متن را خواندم، احساس کردم «ستاره» زنی جنگجو ولی صلحطلب است. به واقع هم بیشتر زنهای ایرانی صلحطلب هستند. طبعا خواستههایی دارند، اما در نهایت، صلحطلبی و علاقه برای رسیدن به آرامش در وجود اکثر خانمهای ایرانی وجود دارد. از این جنبه رسیدن به ستاره سخت نبود، اما تحلیل و درک موقعیت او برایم کار را بسیار سخت میکرد. چرا که در طول قصه، هر مردی که او میدید، منفی بود. زن بودن در جایی که هیچ کس نمیخواهد تو زن باشی، خیلی سخت است. بهویژه اگر بخواهی زنانگیات را حفظ کنی. بله! میشود یک زن همانند یک مرد رفتار و زندگی کند، اما اگر بخواهید زن باشید و حق خود را بگیرید، مسیر سختی پیشرویتان است و در اینجا، ستاره ابزارهای زنانگی را ندارد، اما میخواهد زنانگیاش را حفظ و مراقبت کند.
*****
اصلا پس و پیشش را جدا کنیم که «سینما سلامت» چیست؛ که در نهایت معلوم است که چیست. مثل همین حرفهای این نشست (در روز نخست اردیبهشت 1404 در خانه هنرمندان ایران) که یاد بگیریم گفتوگو کردن را. گفتوگو حال همه ما را بهتر میکند. روحما را جلا میدهد، بهویژه وقتی حرف خوب و درست بشنویم. حتما باید در صف طویل داروخانهها و بیمارستانهای دولتی در صف انتظار بنشینیم تا دکتری که بدون ویزیت برایمان کاری نمیکند یا دارویی که معلوم نیست به دستمان برسد و نایاب نباشد، سلامت ما را تامین کند؟ انسان به فکر کردن و حرف روشن زدن، سلامت است. بدون هیچ هزینه گزافی بر دوش کسی. اصلا دور هم نشستن و مهر ورزیدن و به هم با بغض نگاه نکردن، حال همه ما را خوب میکند. «زیبایی» همینجا است. درون انسان است. در مشت و قلب و مغز ماست و از پس آن، همه چیز میآید. مثل «سلامت» و از همینجا بلندپروازیها آغاز میشود.
شما اگر یک جشن تولد کوچولوی خانوادگی را هم بخواهی بگیری، عدهای نیستند، همانها هم که هستند سرشان در گوشی است؛ تناولی است و هدیهای و خداحافظ!
در این دوره زمانه که هیچ کس حوصله قدم برداشتن ندارد، چه رسد به کاری و عملی و کلمهای. بگذارید راحتتان کنم؛ اینجا، یعنی «سینما سلامت» معنا دارد! هم کاف دارد، هم لام، هم میم و هم ها! بیایید مرور کنیم. «سینما سلامت»؛ نقطه سر خط!
/انتهای پیام/